۱۴۰۴ شهریور ۱۷, دوشنبه
سخنان خامنهای؛ دستگاه درجه تبسنج نظام
۱۴۰۴ مرداد ۴, شنبه
توهمات خامنه ای
مشکلات
اقتصادی، فرسايش اجتماعی و انسداد سياسی کشور بعد از سقوط صدام، قذافی، مبارک و بن
علی و شرايط بحرانی بشار اسد می توانند زنگ خطری برای بيدار شدن حکومت خامنهای از
خواب عميق استبداد و يکه سالاری و نقض هر روزهی حقوق شهروندان ايرانی باشد. اما
چرا هيچ نشانهای از بيداری به چشم نمی خورد؟ چرا به جای بيداری خود به فکر
"بيداری اسلامی" ديگرانند؟
علی
خامنهای يکی از متوهم ترين و خيالباف ترين رهبران سياسی در دو دههی اخير بوده
است. توطئه انديشی افراطی و خود- علی- پنداری وی دست به دست هم داده و رهبر و
حکومتی بريده از واقعيت خلق کردهاند. در دولتهای امروزين گزارش واقعيتها به
رهبران سياسی داده می شود اما ديکتاتورها آنها را به سطل زباله می اندازند.
حکومت
خامنهای در 33 سال گذشته در شش توهم همزمان فرو
رفته و کسی هم نتوانسته آن را از اين توهمات برهاند. حکومت سازوکارهايی را به
جريان انداخته تا اصولا کسی نتواند توهم زدايی کند. مقامات حکومتی نيز اکثرا ترجيح
می دهند رهبر آنان در توهم باشد تا به تاراجشان برسند. کسانی هم که تلاش می کنند
حکومت را از توهمات دراز مدتش بيدار کنند به خشم و غضب آن گرفتار می شوند.
توهمات
خامنهای برای وی زنده، انضمامی و ملموساند و به همين جهت وی نمی تواند مرز ميان
آنها و واقعيت را تشخيص دهد. وفاداران حکومت نيز در همين مرزهای ميان واقعيت و
توهم گم هستند: واقعيت را می بينند چون مشغول انباشت منابع برای روز مبادا هستند و
به توهم تظاهر می کنند چون می خواهند در حلقهی وفاداران باشند. خامنهای و ديگر
حاکمان جمهوری اسلامی به دليل دسترسی به منابع قدرت می توانند اختلالات گفتاری و
رفتاری خود را که ناشی از اين توهمات است بپوشانند يا کسانی را که اين اختلالات را
آشکار می کنند سرکوب کنند.
توهمات
حاکمان جمهوری اسلامی نه از جنس هيپنوتيزم و روياپردازی و نه از جنس تخيلاند و به
مرز اختلالات عصبی نيز نمی رسند چون با خشونت بيرون ريخته شده و عوارض آنها بر هم
انباشته نمی شود. اکثر رفتارهای مخرب حکومت ناشی از فرو رفتن در اين توهمهای
ششگانه است.
انشاء الله گربه است: خامنهای و وفادارانش در برابر اعمال
مفسده آميز وفاداران به حکومت و مداحیها در وضعيت ذهنی "انشاء الله گربه
است" به سر می برند. او تصور می کند کسانی که برايش مداحی می کنند يا مجيزش
را می گويند عاشق وی هستند و هميشه اين کار را خواهند کرد. اما همهی آنها تا دست
خامنهای از منابع نفتی و قدرت کوتاه شود وی را تحويل حکومت بعدی يا مخالفانش می
دهند تا جايزه دريافت کنند (بلايی که بر سر قذافی آمد). خامنهای حتی يک نفر
وفادار هميشگی ندارد. آدمهای دور و بر وی همه اطلاعاتی- امنيتی هستند که بر حسب
اقتضائات شغلی خود به هيچ طرفی وفاداری پيدا نمی کنند و تنها به طرفی که قدرت
قاهره را در دست دارد وفادارند.
خامنهای
همچنين چنين می نماياند که دستی در جنايات اطرافيان خود در خيابانها، زندانها و
خانهها ندارد و مردم کوچه و خيابان نيز از آن خبر ندارند. اما اخبار قتلها،
شکنجهها، ترورها، اعدامها و سنگسارها در جامعه به گوش مردم می رسد: حال برخی به
اين اخبار عادت کردهاند و برخی کاری از دستشان بر نمی آيد. پارازيت و فيلترينگ
برای تداوم "انشاء الله گربه است" در بخش اطلاع رسانی است.
خامنهای
همچنين در برابر فساد گسترده و شايع در حکومت خود را به خوش بينی کاذب زده است.
وقتی او پس از رسانهای شدن اختلاس سه هزار ميلياردی گفت "کشش ندهيد" در
واقع از رسانهها می خواست مزاحم وی در اين تصور بی پايه نشوند.
چنان که می گويند نيست: هنگامی که حکومت
خامنهای در برابر جامعهی جهانی قرار می گيرد به توهم "چنانکه می گويند
نيست" گرفتار می شود. هل من مبارز طلبیهای حکومت ناشی از همين توهم است.
کشوری که نمی تواند حداقلهای زندگی روزمرهی مردم را تامين کند (از داروی بيهوشی
تا سوزن و نخ و از گندم تا شکر و روغن) هر چه سريع تر در حال غنی سازی اورانيم و
نصب دستگاههای پيشرفته تربرای اين کار است.
خامنهای
به تنها نقاطی از دنيا سفر کرده که وضعيتی بدتر از يا مشابه ايران از حيث سياسی داشتهاند
(کرهی شمالی، سوريه، ليبی، پاکستان، هند، چين، الجزاير، موزامبيک، انگولا،
تانزانيا، زيمبابوه، يوگسلاوی، رومانی و کره شمالی). خامنهای تصوری از زندگی امن
و حيات عقلانی و آزاد تحت يک نظام دمکراتيک ندارد تا ببيند چگونه افراد از ميوههای
نظامهای دمکراتيک بهره می برند. سياست خامنهای بيان مشکلات غرب و سرپوش گذاری بر
مشکلات داخلی است. او از چيزهايی متنفر است که آنها را نمی شناسد.
همه چيز آرومه: حکومت در برابر منتقدان و مخالفان که مشکلات جامعه را بيان کرده و
هشدار می دهند به توهم "همه چيز آرومه" دچار شده است. سالهاست بسياری
از مقامات ايرانی و غير ايرانی دارند تلاش می کنند او را در کرسی توهم زای
"ولايت مطلقه" تکان داده و به وی بگويند مشکلاتش را با اتحاديه اروپا و
ايالات متحده حل کند و تنشها را به حداقل برساند اما وی در توهمی خوش خيالی آور
فرو رفته و نمی خواهد طوفانها و سيلهايی را که به سمت خود وی، حکومتاش و کشور می
آيند ببيند. در نقاطی از تاريخ نيز مشخص است که وی خود را به توهم زده است، مثل
داستان تحريمها که درآمد نفتی کشور را به حدود نصف در سال ۲۰۱۲ رساند و وی چند ماهی می گفت "همه چيز آرومه" يا اروپايیها
و امريکايیها در حال زوال و فروپاشیاند. تنها بعد از يک سال از شروع تحريمهای
نفتی که درآمد نفتی کشور به حدود ۵۰ درصد سال قبل رسيد او از مشکلات تحريم
ها سخن گفت.
پنبه در گوش: علی خامنهای در برابر ديدگاههای مخالفان جدی حکومت به
"مود" سفيد و سياه ديدن عالم فرو می رود. او آنها را خيلی جدی نمی گيرد
و هر از چندگاهی به آنها دشنام می دهد گويی که آنها هيچ سخن حقی ندارند و شر مطلقاند.
کسانی نيز که نتوانند دنيا را سفيد و سياه ببينند به تدريج از جمع وفاداران وی
پراکنده يا حذف می شوند. خامنهای با فيلترينگ، سانسور و پارازيت به جنگ مخالفان
رفته است، درست مانند کسی که در گوش خود پنبه کرده و با چماق به جان کسانی افتاده که
نظراتشان را می گويند. البته توجيه وی برای نشنيدن آن است که خودش خير مطلق و
مخالفانش شر مطلقاند، ديدگاهی که کمتر کسی آن را می خرد.
همه چيز خودش خوب می شه: علی خامنهای در
برابر مشکلات اقتصادی و اجتماعی جامعه به توهم "همه چيز خودش خوب می شه"
دچار است بدون آن که دغدغهای داشته باشد يا نگران باشد که شايد همه چيز خودش خوب
نشود. او تورم (رتبهی ششم در جهان، مرکز پژوهشهای مجلس، ۳۰ بهمن ۱۳۹۱) و بيکاری بهمن
وار (با منفی شدن رشد اقتصادی کشور) و فساد همه گير را در جامعه که اساس هر حکومتی
را ويران می کند ناديده می گيرد. برخی دستورات منفک از واقعيتها برای تغيير اين
وضعيت هستند، دستوراتی که هيچگاه به نتيجهی مورد نظر نمی رسند. اين دنيای توهمی
خوش بينی دستوری البته با مصرف قرصهايی مثل درآمدهای نفتی چند ده ميليارد دلاری
سالانه، درآمدهای بنيادها و آستانهها و باجهايی که از سرمايه داران بزرگ کشور
تحت عنوان خمس (البته با تمسک به وزارت اطلاعات) می گيرند تداوم می يابد.
نمک گير شدهاند: خامنهای وقتی به روحانيون و
فرماندهان سپاه فکر می کند که دارند منابع کشور را تحت حکومت وی دريافت می کنند و
به وی در شرايط فروپاشی و اعتراضات همگانی وفاداری ندارند آشفته و شوريده می شود.
"خواص بی بصيرت" همين افرادی هستند که از سفرهای که دستگاه ولايت پهن
کرده روزی می خورند و وقتی سفره در شرايط تهديد قرار می گيرد سکوت می کنند. اما
خامنهای به اين خواص بی بصيرت نياز دارد تا در منبرها و تريبونها به جانش دعا
کنند و وانمود کنند که کشور به دست فردی مدير و مدبر و اسلام شناس اداره می شود.
خامنهای
16 سال است که فريادهای "مرگ بر ديکتاتور" يا "مرگ بر اصل ولايت
فقيه" را پس از بروز جنبش سبز در کابوسهايش می شنود و هر شب خواب فتنه می
بيند چون تعداد نمک گير شدهها برای تضمين عدم وقوع فتنه ای ديگر کافی نيست. او
صبح که بر می خيزد خواب فتنهاش با "انحراف" تعبير می شود. وقتی احمدی
نژاد در نامهای کوتاه پس از دريافت برچسبهايی مثل خائن، بد اخلاق و ضد شرع و
اخلاق و قانون از خامنهای تنها به تعارفات معمول می پردازد طبيعی است که خامنهای
تا ۱۲ مرداد ۹۲ بايد همچنان خواب آشفته ببيند. خواب
فتنه ديدن وی ناشی از توهم "انشاء الله گربه است" (در نديدن تغيير
جامعه) و فرو کردن پنبه در گوش برای نشنيدن حرفهايی غير از حرفهای خود است.
گهگاه
توهمات خامنهای روی هم می افتند. به عنوان نمونه وقتی "انشاء الله گربه
است" روی "چنان که می گويند نيست" می افتد او هوس امپراطوری جهانی
و ساختن امپرياليسم اسلامی پيدا می کند و ناوهايش را به دريای مديترانه و دريای
سرخ می فرستند يا رجز می خواند که کشتیها و زير دريايیهاش را به سواحل ايالات
متحده می فرستد يا ادعا می کند که تل آويو و حيفا را با خاک يکی خواهد کرد. با
همين هوس امپراطوری است که وی زوال تمدن غرب را اعلام می کند: امروز، تمدن غرب
بواسطه تناقض ها، بی منطقی ها، زورگويی ها و بی اعتنايی به اصول انسانی در معرض
سقوط و سرنگونی قرار گرفته است... اين روحيه و تفکر آمريکا و غرب که خود را تافته
جدا بافته از ديگران می دانند، عامل سرنگونی و زوال روزافزون آنهاست.(تابناک ۲۸ فروردين ۱۳۹۲) او در مقابل
جمهوری اسلامی را تمدنی در حال ظهور ناميد: اين انديشه های منطقی [جمهوری اسلامی]،
پايههای يک تمدن عميق و ماندگار است.
همهی
اينها بدين معنی است که خامنهای در ۲۴ سال
گذشته در توهمات سنگين، طولانی و عميق فرو رفته و دنيا را چنان می بيند که می
خواهد. بسيار بودهاند کسانی که می خواستهاند وی را بيدار کنند و موفق نشدهاند.
بهترين نمونههای اين تلاش نامههايی است که افراد مستقيما خطاب به وی نوشتهاند.
يکی از اين افراد دوست قديمی و موثرترين فرد در رهبری وی يعنی اکبر هاشمی رفسنجانی
است و اما نامههای وی با خشم و غضب و فشار پاسخ داده شده است. ديگرانی نيز که به
وی نامه نوشتهاند به زندان، محاکمه و شکنجه گرفتار شدهاند.
توهمات
خامنه ای تا جایی پیش رفته هست که خود را ناطق خداوند میداند و اینگونه میگوید که
خداوند کلامش را از زبان او بیان میکند، افراد نزديک و وفادار به خامنهای نمی
خواهند او را از توهماتش برهانند چون از وضعيت موجود وی منفعت می برند و آنها نيز
که می خواهند وی را بيدار کنند نمی توانند در نتيجه، نظامی است اصلاح ناپذير و جاه
طلب که دارد چاهی عميق برای خود و جامعهی ايران حفر می کند.
Amir Palvaneh
۱۴۰۳ آذر ۲۳, جمعه
سرنوشت امضا کنندگان بیانیه استعفا خامنهای
سران حکومت جمهوری اسلامی به سردمداری
علی خامنهای همواره تلاش داشتهاند نظام دیکتاتوری خود را یک حکومت آزاد معرفی
کنند.این درحالی است که هرگونه صدای مخالف در ایران توسط دستگاههای اطلاعاتی و
امنیتی تحت امر علی خامنهای با شدیدترین خشونت سرکوب میشوند.
بیانیه استعفا علی خامنهای که با امضا
۱۴ نفر از فعالین و چهرههای سیاسی در خرداد ماه ۱۳۹۸ منتشر شده و به بیانیه ۱۴ مشهور گردید، یکی
از این صداهای مخالف بود که شاید بتوان آن را در نوع خود بیسابقه دانست. اما حالا
با گذشت بیش از ۳ سال از انتشار این بیانیه، نگاهی خواهیم داشت به سرنوشت امضا
کنندگان آن و چگونگی برخورد جمهوری اسلامی با آنها.
ماهیت بیانیه استعفاء علی خامنهای
بیانه استعفاه علی خامنهای را میتوان
به سه بخش کلی تقسیم کرد.
۱۴ فرد امضاکننده بیانیه استعفا علی خامنهای،
مردم ایران را با عبارت «هموطن» خطاب قرار داده و در بخش اول عنوان میکنند که
تلاش چهل ساله نخبگان برای قرار دان جمهوری اسلامی در مسیر درست حکمرانی با بی محلی
سران این حکومت همراه و بیفایده بوده است.
در بخش دوم بیانیه، عنوان میشود که
اختیارات رهبر جمهوری اسلامی روز به روز در حال افزایش است و سه قوه مقننه، مجریه
و قضایه فاقد استقلال و قدرت هستند و تنها امورات رهبر جمهوری اسلامی را اجرا میکنند.
در بخش پایانی اشاره میشود که ایران
به عنوان یک کشور سرشار از منابع طبیعی و ثروتهای انسانی درحال نابودی است و تنها
راه رسیدن به یک جامعه بینیاز به رأی و نظر مستبدانه اشخاص، بینیاز به مجلسی
فرمایشی، بینیاز به دولتی بی اختیار و بینیاز به قوه قضائیهای بیاستقلال،
استعفا رهبر جمهوری اسلامی و گذار از حکومت جمهوری اسلامی است.
سرنوشت امضا کنندگان بیانیه استعفا
خامنهای
حدود یک سال پیش از انتشار بیانیه
استعفا علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی در یکم فرودین ۱۳۹۷ با تاکید بر وجود آزادی در جمهوری
اسلامی در سخنرانی خود ادعا کرد:
عدهای بیانصافی میکنند، از آزادی
موجود استعفا میکنند و به دروغ میگویند آزادی وجود ندارد. رادیوهای بیگانه و تبلیغات
بیگانه هم سخن آنها را بازتاب میدهند. واقع قضیه این نیست، امروز در کشور ما
آزادی فکر هست، آزادی بیان هست، آزادی انتخاب هست، هیچکس بخاطر اینکه فکرش و
نظرش مخالف حکومت است مورد فشار و تحدید و تعقیب قرار نمیگیره. هرکس ادعا کنه که
من مورد فشار قرار گرفتم چون عقیدم در فلان مسئله خلاف عقیده حکومت بوده، هرکس اینجور
ادعایی کنه دروغ گفته؛ چنین چیزی نیست. افراد متعدد در رسانههای مختلف افکار گوناگون
ضد حکومت رو که عقیدشون هست ابراز میکنن کسی هم با اینها کاری ندارد بنا هم نیست
که کسی متعرض اینها بشود.
با توجه به این سخنرانی علی خامنهای،
به هیچ عنوان نباید هیچکدام از مخالفان حکومت جمهوری اسلامی، ازجمله امضا کنندگان
بیانیه ۱۴، تحت فشار امنیتی و قضایی قرار گرفته باشند.
محمد نوری زاد: محمد نوری زاد کارگردان، نویسنده، فیلمنامه نویس متولد ۱۳۳۱ است. زندگی سیاسی
محمد نوری زاد به قبل و بعد از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ تقسیم میشود. پیش از سال ۱۳۸۸ مقالاتی از وی
در روزنامه کیهان با محتوای طرفداری از
برخی مقامات جمهوری اسلامی و نقد به برخی مقامات دیگر منتشر شده است. اما بعد از
اعتراضات ۱۳۸۸ رفته رفته انتقادات محمد نوری زاد به نظام جمهوری شروع شد اما باز
هم وی طی نامههای سرگشاده اعتراضی خود، از علی خامنهای با لفظ پدر یاد کرد و از
او میخواست که در سیاستهای خود تغییر ایجاد کند.
محمد نوری زاد نامههای سرگشاده زیادی
خطاب به علی خامنهای نوشت که در هر نامه انتقادات تندتری را نسبت به نامه قبل
نسب به وی ابراز میکرد. نوری زاد در تاریخ ۲۹ آذر ۱۳۸۸ به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام و
تخریب چهره سی ساله نظام و توهین به مقامات جمهوری اسلامی محکوم شد و بعد از تحمل ۱۹۰ روز حبس و ۷۰ روز انفرادی از
زندان آزاد گردید و پس از آزادی،
محمد نوری زاد بارها با اتهامات مشابه بازداشت اما آشکارا موضع جدید سیاسی خود یعنی
اصلاح ناپذیری نظام جمهوری اسلامی را در پیش گرفت و بر آن پافشاری کرد. با امضا بیانیه
استعفا خامنهای، او بار دیگر بازداشت و به ۱۵ سال زندان، دو سال تبعید به ایذه و دو
سال ممنوعیت خروج از کشور محکوم شد و اما بعد از حدود یکسال تحمل زندان حکم این
فعال سیاسی به هشت ماه زندان، یکسال تبعید به طبس و ۷۴ ضربه شلاق تبدیل شد.
عباس واحدیان شاهرودی: عباس واحدیان شاهرودی معلم، نویسنده و فعال سیاسی است. وی پس از امضا
بیانیه استعفا علی خامنهای در ۲۷ مرداد ۱۴۰۱ به همراه همسرش شهلا جهان بین، توسط نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی
برای سومین بار در زندگی خود بازداشت شد. وی به اتهاماتی نظیر تلاش برای براندازی
حکومت جمهوری اسلامی، تبلیغ علیه نظام، اجتماع و ارتباط با گروههای معاند نظام،
توهین به روح الله خمینی و علی خامنهای، مصاحبه با رسانههای معاند نظام، تشویش
اذهان عمومی و نشر اکاذیب در گروه تلگرامی به ۲۱ سال زندان محکوم گردید. دادگاه
ابتدا آقای واحدیان را به ۱۰ سال زندان محکوم کرد و سپس ۱۱ سال به محکومیت وی افزود. عباس واحدیان به دلیل
ناعادلانه بودن سیستم قضایی جمهوری اسلامی از اعتراض به هر دو حکم دادگاه خودداری
کرد.
کمال جعفری یزدی: کمال جعفری یزدی فعال سیاسی و مدنی متولد ۱۳۴۵ است. آقای جعفری که یک برادر و ۳۵ درصد از سلامتی
خود را در جنگ ایران و عراق از دست داده، استاد سابق دانشگاه در رشته مدریت
استراتژیک است. کمال جعفری بعد از اعلام نظر در مورد عدم اصلاح پذیری و لزوم عبور
از جمهوری اسلامی و امضا بیانه استعفا علی خامنهای در مشهد بازداشت شد. تشکیل
دسته و گروه به قصد براندازی نظام، تبلیغ علیه نظام و توهین به رهبری اتهاماتی
بودند که به آقای جعفری وارد شدند که به واسطه آنها وی به ۱۳ سال حبس تعزیری محکوم شد.
هاشم خواستار: هاشم خواستار از فعالان سیاسی، معلم باز نشسته و عضو هیئیت مدیره کانون صنفی معلمان مشهد است. او در سال ۱۳۸۳ به دلیل ایفای نقش در اعتصاب معلمان به اقدام علیه امنیت ملی متهم و به ۳ سال حبس تعلیقی محکوم شد. وی در سال ۱۳۸۸ بار دیگر به اقدام علیه امنیت ملی متهم و به ۲ سال حبس تعلیقی محکوم شد و در مهر۱۳۹۷ نیز آقای خواستار توسط اطلاعات سپاه پاسداران بازداشت شده و بدون هیچ سابقه پزشکی به بخش روانی بیمارستان ابن سینا مشهد منتقل شد و بعد از اعتصاب غذا و عدم پذیرش داروها، هاشم خواستار با تحمل ۱۹ روز دیگر در بازداشت آزاد شد و هاشم خواستار پیش از امضا بیانیه ۱۴ مخالفت خود با علی خامنهای را ابراز کرده بود و طی نامهای سرگشاده خطاب به او عنوان کرده بود که علی خامنهای دنیای مردم ایران و خاورمیانه را جهنم کردهاست. پس از امضا بیانیه استعفا علی خامنهای و انتشار آن، خواستار مجددا بازداشت و به ۱۶ سال زندان، سه سال تبعید به شهرستان نیکشهر و سه سال ممنوع بودن خروج از کشور محکوم شد.
محمد ملکی:
محمد ملکی فعال سیاسی متولد ۱۳۱۲ است که به
دستور شورای انقلاب ۵۷ به ریاست دانشگاه تهران انتخاب شد. وی اولین دوره بازداشت خود را در
سال ۶۰ به دلیل انتقاد به حمله به دانشگاهها به بهانه انقلاب فرهنگی تجربه
کرد و بدون هیچ اتهامی به ۵ سال زندان محکوم شد. سال ۱۳۷۹ بار دیگر آقای ملکی بدون هیچ اتهامی
بازداشت شد و پس از تحمل ۷ ماه زندان جلسه محاکمه برای وی برگزار گردیده و به ۲ سال حبس تعلیقی
محکوم شد. بعد از همراهی با اعتراضات ۱۳۸۸ بار دیگر محمد ملکی با هجوم نیروهای امنیتی بازداشت گردید پس از ۱۹۱ روز حبس با
قرار کفالت آزاد شد و محمد ملکی بعد از امضا بیانیه ۱۴ بازداشت و به زندان محکوم شد. آقای
ملکی به دلیل خمیدگی ستون فقرات و فشار به نخاع مجبور به عمل جراحی شد اما به دلیل
ضعف فیزیکی نتوانست دوره نقاهت را پشت سر بگذارد و در ۱۲ آذر ۱۳۹۹ درگذشت. بنا بر گفته فرزند محمد ملکی،
بستن دستهای پدرش به روش قپانی دلیل اصلی خمیدگی ستون فقرات او بوده است.
گوهر عشقی: گوهر عشقی , مادر ستار بهشتی است که در سال ۱۳۹۱ بعد از ربوده شدن توسط نیروهای امنیتی
جمهوری اسلامی در زندان به دلیل خون ریزی ریه، کبد، کلیه و مخچه به دست بازجو یا
بازجویان زندان به قتل رسید. گوهر عشقی داستان قتل حکومتی ستار بهشتی را رسانهای
کرد و از اولین کسانی بود که پس از قتل حکومتی عزیز خود فریاد دادخواهی سر داد. گوهر
عشقی در ۱۲ آبان ۱۴۰۰ در آستانه سالروز قتل ستار بهشتی به
همراه دخترش سحر بهشتی شبانه بازداشت شدند. هنگام بازداشت، گوهر عشقی به دلیل ایجاد
رعب و وحشت ماموران حکومتی دچار سکته قلبی شد و ماموران حکومتی نیز با کتک زدن سحر
عشقی و همسرش مصطفی اسلامی از رساندن دارو به گوهر عشقی جلوگیری کردند.
گوهر عشقی بعد از امضا بیانیه استعفا
خامنهای از سوی نیروهای حکومتی مورد فشار قرار گرفت و ۱۷ آذر ۱۴۰۰ در مسیر مزار ستار مورد حمله و ضرب و
شتم نیروهای وابسته به حکومت قرار گرفت. در جریان خیزش سراسری مردم علیه جمهوری
اسلامی در سال ۱۴۰۱ نیز بعد از برداشتن روسری به نشانه همراهی با این خیزش، بار دیگر
گوهر عشقی مورد حمله نیروهای وابسته به حکومت قرار گرفت.
محمدحسین سپهری: محمد حسین سپهری معلم و فعال سیاسی است که بعد از امضا بیانه استعفا
علی خامنهای در سال ۱۳۹۸ در مشهد بازداشت شد. اخلال در نظم عمومی با تجمع کردن، توهین
به اسلام، اهانت به روح الله خمینی و علی خامنهای، براندازی حکومت جمهوری اسلامی،
تبلیغ علیه نظام، مصاحبه با رسانههای معاند نظام، تشویش اذهان عمومی، تشکیل گروه
تلگرامی به قصد نشر اکاذیب و برهم زدن امنیت ملی از اتهامات وارده به آقای سپهری
هستند که به واسطه آن حکم زندان ۶ ساله برای وی صادر شد. محمد حسین سپهری در زندان تحت شدیدترین
شکنجههای روحی و جسمی قرار گرفته و بعد از ابتلا به بیماری کرونا توسط مسئولان
زندان به سلول انفرادی منتقل شد تا از هرگونه امکانات پزشکی محروم شود. جمهوری
اسلامی در همه گیری کرونا سعی کرد تا با قطع رسیدگیهای پزشکی زندیان سیاسی، از این
بیماری به عنوان یک سلاح بر علیه آنها استعفا کند.
زرتشت احمدی راغب: زرتشت احمدی راغب فعال سیاسی و کارمند سابق آتش نشانی است که به دلیل
انتقادات سیاسی خود از حکومت از کار اخراج شد. وی در سال ۱۳۹۴ به اتهام به اتهام اهانت به روح الله
خمینی و علی خامنهای، تلاش برای براندازی حکومت جمهوری اسلامی، تبلیغ علیه نظام،
مصاحبه با رسانههای معاند نظام، تشویش اذهان عمومی، برهم زدن امنیت ملی و اخلال
در نظم عمومی با تجمع کردن طی دو مرحله به ۹ ماه حبس و ۱۰ ضربه شلاق محکوم شده بود و، وی
پس از امضا بیانیه استعفا رهبر جمهوری اسلامی با یورش شبانه خشونت آمیز نیروهای
حکومتی بازداشت و بعد از چند ماه بلاتکلیفی به ۹ ماه حبس محکوم شد. بعد از آزادی،
پرونده جدید با اتهامات سیاسی بر علیه آقای احمدی راغب باز شد و وی در سال ۱۴۰۰ به یک سال دیگر
تحمل زندان محکوم گردید.
حوریه فرجزاده: حوریه فرجزاده فعال سیاسی و از دیگر امضا کنندگان بیانه استعفا رهبر
جمهوری اسلامی است که برادر خود شهرام فرج زاده را در اعتراضات سال ۱۳۸۸ از دست داده
است. وی پس از امضا بیانیه ۱۴ برای مدتی بازداشت و سپس از زندان آزاد شد.
رضا مهرگان: رضا مهرگان فعال سیاسی و از مخالفان جمهوری اسلامی است. وی همواره
به دلیل انتقادات خود از این حکومت مورد فشار نیروهای اطلاعاتی قرار میگرفته است
و بعد از امضا بیانیه استعفا خامنهای بازداشت و به اجتماع و تبانی علیه امنیت
کشور، فعالیت تبلیغی علیه نظام و اخلال در نظم عمومی متهم و به ۶ شال حبس تعزیری
محکوم گردید.
محمد مهدویفر: محمد مهدیفر فعال سیاسی،
شاعر و از رزمندگان جنگ ایران و عراق و از جانبازان شیمیایی است. وی به دلیل سرودن
شعر اعتراضی الفبا در سال ۹۶ بازداشت و به زندان محکوم شد. پس از امضا بیانیه استعفا رهبری جمهوری
اسلامی، در حالی که آقای مهدویفر در تیر ۹۸ در مرخصی از زندان به سر میبرد توسط نیروهای
حکومتی باز داشت و به ۹ سال حبس محکوم شد.
جواد لعل محمدی: جواد لعل محمدی معلم، فعال سیاسی و دیگر امضا کننده بیانیه استعفا علی
خامنهای است که در سالهای فعالیت خود بارها توسط نیروهای حکومتی مورد فشار قرار
گرفته و بازداشت شده است. وی پس از امضا بیانیه ۱۴ توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به ۹ سال تحمل زندان
محکوم شد.
محمد کریم بیگی: محمد کریم بیگی پدر مصطفی کریم بیگی از کشته شدگان اعتراضات ۱۳۸۸ است. خانواده
کریم بیگی از سال ۸۸ به شدت تحت فشار نیروهای حکومتی قرار دارند و بارها توسط نهادهای
اطلاعاتی جمهوری اسلامی بازداشت شدهاند. دختر آقای کریم بیگی، مریم کریم بیگی، ۲۴ خرداد ۱۴۰۱ با حمله نیروهای
حکومتی به منزلش بازداشت و به سه سال حبس محکوم شده است. خود آقای کریم بیگی نیز
بعد از امضا بیانیه ۱۴ توسط نیروهای حکومتی بازداشت شد اما خبر جدیدی از وضعیت وی در دسترس
نیست.
محمد رضا بیات: محمد رضا بیات چهاردهمین و آخرین امضا کننده بیانه استعفا رهبر جمهوری
اسلامی است. وی بعد از انتشار این بیانه، توسط نیروهای حکومتی بازداشت شده و هم
اکنون اطلاعاتی از وضعیت وی در دسترست نیست.
کلام آخر: هر ۱۴ نفر از امضا کنندگان بیانیه استعفا علی خامنهای بعد از انتشار این
بیانیه بازداشت شده و هم اکنون یا جان خود را از دست دادهاند، یا در زندان به سر
میبرند و یا تحت فشار شدید نیروهای حکومتی جمهوری اسلامی هستند وعلاوه
بر خود امضا کنندگان این بیانیه، جمهوری اسلامی خانوادههای این افراد را نیز تحت
فشار قرار داده و آنان را مستقیم و غیر مستقیم آزار و اذیت میدهد. سرنوشت ۱۴ امضا کننده بیانیه
استعفا علی خامنهای به تنهایی برای رد ادعا سران حکومت جمهوری اسلامی و به ویژه
علی خامنه مبنی بر وجود آزادی در حکومت جمهوری اسلامی کافی است و برای این منظور نیازی
به بررسی سایر برگهای کتاب تاریخ این نظام دیکتاتوری نیست.
امیرپالوانه
پست های ویژه
دادگاه انقلاب از 57 تا به اکنون
همانطوری که از نام دادگاه انقلاب پیداست،این دادگاه ها پس از وقوع یک انقلاب در پاره ای از کشورها تشکیل می شوند ، تا ضمن رسیدگی سریع و با شدت،...

پست های پرطرفدار
-
خیزش «زن، زندگی، آزادی» که پس از کشته شدن مهسا (ژینا) امینی در شهریور ۱۴۰۱ آغاز شد، یکی از خونینترین فصلهای معاصر ایران را رقم زد. در این ...
-
مقدمه: حقوق بشر یعنی همه انسانها، صرفنظر از جنسیت، قومیت یا باورشان، از کرامت و آزادی یکسان برخوردارند. یعنی هیچکس نباید به خاطر زن یا مر...
-
وقتی اتصال به جهان جرم میشود؛ ترس از حقیقت پشت دیوار فیلترینگ در حالی که در سراسر جهان، دسترسی آزاد به اینترنت بخشی از حقوق پای...