تحولات اخیر در خاورمیانه، که با نقشآفرینی جمهوری اسلامی در برنامهریزی و حمایت از اقدامات خشونتآمیز، گروگانگیری و تجاوز توسط حماس از ۷ اکتبر سال گذشته آغاز شد، اکنون پس از یک سال به نتایج شگفتانگیزی منجر شده است.
علیرغم انکار اولیه رهبر جمهوری اسلامی از آگاهی درباره این عملیات،
او اخیراً در خطبههای نماز جمعه بهصراحت از اقدامات حماس حمایت کرد.این اظهارات
نشاندهنده دست داشتن او و سپاه پاسداران در طراحی و پشتیبانی این عملیات است، در
حالی که تبلیغات رسمی تلاش داشتند حماس را بهعنوان نیرویی مستقل و بیارتباط با
جمهوری اسلامی جلوه دهند.
وقتی علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی،
فرمان آغاز نبرد علیه اسرائیل تحت عنوان «طوفان الاقصی» را به نیروهای نیابتی خود
در حماس، جهاد اسلامی و سپس حزبالله لبنان صادر کرد، هرگز تصور نمیکرد که این
تصمیم به بزرگترین خطای سیاسی و نظامی دوران رهبریاش تبدیل خواهد شد. او گمان میکرد
که این درگیری نیز مانند گذشته، پس از چند روز جنگ و اعتراضات نمایشی دولتها و
سازمانهای بهظاهر مدافع حقوق بشر، با چرخه تکراری آتشبس در قاهره خاتمه مییابد.
در این تصور، رهبران حماس نیز، همچون سالهای قبل، از هتلهای لوکس خود در قطر راهی
قاهره میشوند تا توافقی بینتیجه را امضا کنند و در آرامش کامل منتظر فرمان بعدی
علی خامنهای برای دور جدید حملات به اسرائیل بمانند؛ چرخهای که همواره تکرار میشد:
حمله، آتشبس، و بازگشت به نقطه اول.
بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل،
با قاطعیت به چرخه تکراری و بازی سیاسی-نظامی که جمهوری اسلامی و نیروهای نیابتیاش،
از جمله حماس و حزبالله، به دنبال آن بودند، خاتمه داد.در این میان، سران جمهوری
اسلامی که پس از شروع حمله اسرائیل به غزه با پیامدهای جدی مواجه شدهاند، طی یک
سال گذشته به طور مداوم تلاش کردهاند تا از طریق درخواست میانجیگری از دولتهای
مختلف، شرایط آتشبس را به نفع نجات نیروهای نیابتی خود برقرار کنند. این تلاشها
نشاندهنده موقعیت ضعیف و ناکامی آنان در پیشبرد اهدافشان از طریق این استراتژیهای
تکراری است.
نقش روسها در پشت پرده تحولات خاورمیانه
و گسترش بحرانها نشاندهنده رویکرد پیچیده کرملین برای مدیریت تضادهای ژئوپلیتیکی
خود با غرب است. در حالی که روسیه در نبرد فرسایشی اوکراین با فشارهای فزاینده
اروپا و آمریکا بر سر تجهیز کییف به سلاحهای پیشرفته روبرو بود، تلاش کرد با
گسترش نفوذ جمهوری اسلامی و نیروهای نیابتی آن، میدان منازعه را به فراتر از مرزهای
اوکراین گسترش دهد.
روسیه، بهعنوان یکی از بزرگترین قدرتهای
نظامی جهان، در مرحله اول اقدام به دریافت موشکها و پهپادهای ساخت ایران کرد تا
توجه جهانی را از جنگ اوکراین منحرف کند. کرملین برای تقویت موضع خود در مذاکرات
با غرب و ناتو به بازیگران مسألهساز مانند جمهوری اسلامی، حماس، و دیگر گروههای
نیابتی وابسته به تهران نیاز داشت. این گروهها بهعنوان اهرمهای فشار در راستای
تغییر موازنه قوا و ایجاد اختلال در تمرکز غرب بر بحران اوکراین مورد استفاده قرار
گرفتند.
این استراتژی نشاندهنده وابستگی
متقابل میان تهران و مسکو است، جایی که هر دو طرف از یکدیگر برای پیشبرد اهداف
منطقهای و جهانی خود بهره میبرند، حتی اگر این همکاری به بیثباتی بیشتر در
خاورمیانه و تشدید تنشهای بینالمللی منجر شود.
تحولات اخیر بهوضوح نشان میدهد که
همکاری میان کرملین و جمهوری اسلامی در قالب یک بازی پیچیده ژئوپلیتیکی طراحی شده
است. بسیاری از تحلیلگران، حتی در ایران، بر این باورند که علی خامنهای، رهبر
جمهوری اسلامی، سیاستهای منطقهای خود را تحت نفوذ ولادیمیر پوتین پیش میبرد.
خاورمیانه به صحنهای برای اجرای استراتژیهای مسکو تبدیل شده است تا از طریق ایجاد
بحران و درگیری، تمرکز غرب و ناتو را از جنگ اوکراین منحرف کند.
ماجرای ارتباط عمیقتر این اتحاد زمانی
آشکار شد که رهبران حماس پس از عملیات خونین ۷
اکتبر، راهی مسکو شدند تا تأییدیههای لازم را از پوتین دریافت کنند. این سفر نشان
داد که اقدامات حماس نهتنها با حمایت جمهوری اسلامی، بلکه با هماهنگی کرملین
انجام شده است، که هدفش استفاده از نیروهای نیابتی برای فشار بر غرب بود.
روسیه این بازی را با دقت پیش برد. در ازای حمایت تهران از جنگ اوکراین، کرملین مستشاران نظامی خود را به یمن تحت کنترل حوثیها فرستاد. مأموریت این مستشاران، آموزش نیروهای شبهنظامی شیعه بود که بارها اسرائیل را هدف حملات موشکی و پهپادی قرار داده و به کشتیها در دریای سرخ حمله کردهاند و این تعاملات نشاندهنده سطح بالای هماهنگی میان مسکو و تهران است که خاورمیانه را به یک میدان نبرد نیابتی و ابزار چانهزنی در برابر غرب تبدیل کرده است. در این میان، مسکو از نقش جمهوری اسلامی و نیروهای نیابتیاش بهرهبرداری میکند تا درگیریها را به نفع خود گسترش دهد و موازنه قوا را تغییر دهد.
روسیه در چارچوب تعاملات منطقهای خود، معاشقه با حشد الشعبی، یکی از نیروهای نیابتی قدرتمند ایران در عراق، را نیز به عنوان بخشی از استراتژی خود دنبال کرده است. سفیر روسیه در عراق به دفعات با سران این گروه شبهنظامی ملاقات کرده است، نشاندهنده تلاش مسکو برای تقویت ارتباطات و استفاده از این نیرو به عنوان ابزاری برای پیشبرد اهداف ژئوپلیتیکی خود در منطقه شود و حشد الشعبی، که بهعنوان یکی از بازوهای جمهوری اسلامی شناخته میشود، از حملات روسیه به اوکراین حمایت کرده و این حمایت را در بیانیهها و اقدامات مختلف خود نشان داده است. از سوی دیگر، مقامات روس بهطور فعال در مراسم و گردهماییهای حشد الشعبی شرکت داشتهاند. حضور روسها در ضیافتهای افطاری که توسط حشد الشعبی و حزبالله عراق برگزار میشود، بهطور ضمنی نشاندهنده تعاملات نزدیک و همسویی منافع میان مسکو و این گروههای نیابتی ایران است.
این ارتباط، بخشی از رویکرد گستردهتر
روسیه در منطقه است که در آن از نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی بهعنوان اهرم فشار
در برابر غرب استفاده میشود. در عین حال، این اتحاد به جمهوری اسلامی نیز امکان میدهد
تا از حمایت مسکو برای تقویت جایگاه خود در عراق و منطقه بهرهمند شود. این
تعاملات به تقویت شبکهای از نیروهای نیابتی در خاورمیانه منجر شده که منافع مشترک
مسکو و تهران را در برابر غرب به پیش میبرند.
مسکو همواره نشان داده است که در تعامل با جمهوری اسلامی، از بازی دوگانه ابایی ندارد و هر جا که منافع کرملین با تهران تداخل پیدا کند، بدون ملاحظات خاصی منافع خود را اولویت میدهد. نمونه بارز این سیاست، موضعگیریهای آشکار روسیه در مخالفت با حضور مستشاران نظامی ایران در سوریه بود، زمانی که جمهوری اسلامی به موی دماغ کرملین در مدیریت بحران سوریه تبدیل شده بود. روسها بهصراحت اعلام کردند که نیازی به حضور ایران در این عرصه ندارند و حتی برخی اقدامات ایران را مانعی برای پیشبرد برنامههای خود میدانستند.
موضعگیری روسیه علیه تهران در جریان بیانیه کشورهای عربی درباره جزایر سهگانه ایرانی (تنب بزرگ، تنب کوچک، و ابوموسی) نیز نشاندهنده همین نگاه عملگرایانه مسکو بود. این رفتارها نشان داد که کرملین کوچکترین تعهدی به حمایت از منافع جمهوری اسلامی ندارد و صرفاً تا جایی از این رابطه استفاده میکند که برای خودش سودمند باشد.
در همین حال، سران جمهوری اسلامی، که
پیشتر نیز در تعاملات خود با چین ناکام مانده بودند—چین علاقه چندانی به اجرای
قرارداد ۲۵ ساله یا سرمایهگذاری جدی در میادین نفت و گاز ایران نشان نداد—به
دنبال راهی برای خروج از انزوای سیاسی بودند. ارسال تسلیحات به روسیه بهعنوان یکی
از راهبردهای تهران برای جلب توجه کرملین و حفظ جایگاهی در عرصه بینالمللی مطرح
شد.
کرملین از این وضعیت آشفته و سردرگم
جمهوری اسلامی نهایت استفاده را کرد. روسیه با دریافت سلاح و پهپادهای ایرانی
توانست هزینههای جنگ اوکراین را کاهش داده و به طور همزمان ایران را بهعنوان
ابزاری برای کاهش تمرکز غرب بر اوکراین بهکار گیرد. در عین حال، مسکو با بهرهبرداری
از انزوای جمهوری اسلامی، توانست بهراحتی تهران را در معادلات منطقهای و بینالمللی
مدیریت کند، بدون اینکه نیاز باشد منافع بلندمدت ایران را مدنظر قرار دهد.
این رابطه یکسویه بهخوبی نشاندهنده
ضعف موقعیت تهران در عرصه سیاست بینالملل و توانایی روسیه در بهرهبرداری از
متحدان موقت خود برای پیشبرد اهداف ژئوپلیتیکی است.
یک: درگیر شدن جمهوری اسلامی در خاورمیانه می توانست به تدریج دامنه
نفوذ تهران در سوریه را با ضربات تل آویو کاهش دهد، چرا که سپاه بیش از اندازه در
حال توسعه اختیارات و قلمرو خود در خاک سوریه بود و این نفوذ باعث عقب رانده شدن
روسها شده بود.
دو: روسها بعد از حذف هنیه در تهران، انتقام گیری را حق مسلم ایران
دانستند و به نوعی درصدد تحریک جمهوری اسلامی برای پاسخگویی به اسرائیل و ایجاد
درگیری مستقیم میان این دو کشور بودند.
سه: دو روز قبل از حمله موشکی دوم جمهوری اسلامی به اسرائیل، یک مقام
عالیرتبه روسیه شبانه برای چند ساعت به تهران رفت و با چند مقام سیاسی و امنیتی
گفتگو کرد!
چهار: تسلط مسکو بر شبه نظامیان نیابتی مورد حمایت ایران و بهره برداری از
آنها برای ضربه زدن به منافع غرب و ناتو (باجگیری در قبال بحران کریمه) امری محرز
اما پنهانی به نظر می رسد! کرملین از این اهرم ها (نیابتی ها) استفاده می کند تا
کانون بحران را نه در کریمه بلکه در خاورمیانه نشان دهد.
تحرکات اخیر جمهوری اسلامی نشان میدهد که تهران نهتنها از مواجهه مستقیم در منطقه خاورمیانه ابایی ندارد، بلکه بهطور فزایندهای جریحتر شده و رفتارهای خود را به شکلی بیمحابا تشدید کرده است. ارزیابی ابتدایی تهران این بود که اسرائیل، به دلیل ملاحظات بینالمللی و محدودیتهای سیاسی، تمایلی به درگیری مستقیم با ایران ندارد. این برداشت، دست جمهوری اسلامی را برای استفاده از تاکتیکهای مظلومنمایی در صحنه جهانی باز کرد.ایران توانست با تمرکز بر "تهدید اسرائیل"، حمایتهای ضمنی برخی دولتهای غربی و سازمان ملل را جلب کند.این وضعیت، بهویژه با مخالفت آمریکا نسبت به هرگونه اقدام نظامی اسرائیل علیه تأسیسات هستهای ایران، باعث شد جمهوری اسلامی فرصت بیشتری برای توسعه برنامههای هستهای خود بیابد. پیام واضح کاخ سفید، چراغ سبزی برای تهران بود که به سرعت از آن استفاده کرد. طرح بیپروا موضوع دستیابی به سلاح هستهای توسط برخی نمایندگان مجلس و سپاه پاسداران در این شرایط، نشاندهنده جسارت روزافزون تهران بود.
افزایش تنشها در منطقه:
بعد از موضعگیری آمریکا، تهران جسورتر از پیش وارد معادلات منطقهای شد. اظهارات عراقچی، وزیر امور خارجه، درباره حمایت تسلیحاتی کامل از نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی، نشان داد که سیاست رسمی تهران تقویت این گروهها و استفاده از آنها بهعنوان ابزار فشار و بیثباتی در منطقه است. تجهیز گروههای نیابتی توسط سپاه پاسداران و حکومت ایران بهوضوح تأیید میکند که تهران نهتنها از این نیروها برای گسترش نفوذ خود استفاده میکند، بلکه آنها را بهعنوان اهرمی علیه مخالفان خود بهکار میگیرد و این اقدامات، هرچند به قیمت کشتار و ویرانی در منطقه تمام میشود، باعث شده که کشورهای عربی بهطور جدی احساس ناامنی کنند و به سمت عادیسازی روابط با اسرائیل سوق داده شوند. صلح میان اعراب و اسرائیل، که در سالهای اخیر پیشرفتهایی داشته است، تا حد زیادی تحت تأثیر همین تهدیدها از جانب ایران بوده است.
واکنش جهان عرب:
خطبه عربی خامنهای در نماز جمعه
تهران، که با هدف جلب توجه ملتها و دولتهای عربی انجام شد، نهتنها تأثیری
نداشت، بلکه با بیاعتنایی شدید روبرو شد. این بیاعتنایی نشاندهنده کاهش اعتبار
و نفوذ جمهوری اسلامی در میان کشورهای عربی است. این کشورها نهتنها تهدید تهران
را جدیتر از گذشته میبینند، بلکه به دلیل رفتارهای خصمانه و حمایت ایران از گروههای
نیابتی، به اسرائیل بهعنوان شریک امنیتی خود نزدیکتر شدهاند.
روسها برنده بحران منطقه :
به نظر می رسد در «بازی بحران» در
منطقه خاورمیانه، نقش روسها در تشدید وقایع قابل توجه اما نسبتا کم سر و صدا بوده
است. کرملین می گوید غرب روسیه را در ماجرای اکراین سرزنش می کند درحالیکه نسبت به
حملات اسرائیل به غزه واکنش چندانی نشان نمی دهد. روسها با این قرینه سازی به
دنبال کاستن از حمایت غرب از اکراین یا دستکم سکوت آنها در قبال مساله کریمه
هستند. به نظر می رسد مسکو تا حدی در این بازی برنده بوده چون حتی زمانی که پوتین
ازکشته شدن غیرنظامیان در غزه حرف می زند هیچکس او را از بابت کشتار غیرنظامیان در
اکراین سرزنش نمی کند!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر