۱۴۰۴ شهریور ۱۷, دوشنبه

سخنان خامنه‌ای؛ دستگاه درجه تب‌سنج نظام



سخنان خامنه‌ای؛ تب‌سنج نظام
برای فهم میزان درماندگی جمهوری اسلامی، همیشه نیاز به رسانه‌های مخالف یا تحلیل‌های اپوزیسیون نیست. کافی است به سخنان خامنه‌ای گوش دهیم؛ خودش بهتر از هر کس، تب نظام و نقاط ضعف آن را آشکار می‌کند. همان‌طور که گفته‌اند: «نیمی از پاسخ، در خودِ سؤال نهفته است.»
در نیمه دوم سال ۱۴۰۳ تعداد سخنرانی‌های خامنه‌ای به‌طور چشمگیری افزایش یافت و در همه آن‌ها یک جمله مشترک بارها تکرار شد: «ما ضعیف نیستیم!»
او حتی در ۳ بهمن گفت: «آینده نشان خواهد داد چه کسی ضعیف شده!» (که البته آینده آمد و همه دیدند چه شد.)
از نگاه روان‌شناسی، تکرار بیش از حد یک ادعا معمولاً نشانه ضعف در همان نقطه است. وقتی خامنه‌ای در آذرماه حتی کسانی را که از «ضعف جمهوری اسلامی» سخن گفتند مجرم دانست و تهدید به برخورد کرد، معنایش این بود که جنگ روایت‌ها برای او دست‌کمی از جنگ فیزیکی ندارد. چون اگر روایت شکست‌ناپذیری نظام فروبپاشد، ریزش در خیابان‌ها هم شروع می‌شود.
خامنه‌ای امروز (۱۶ شهریور) دوباره تأکید کرده که باید «راوی قدرت باشیم نه ضعف!» و افزوده: «کشورهای دیگر هم مثل ما ضعف دارند!»
اما سؤال ساده این است: کدام حوزه برای نمایش قدرت باقی مانده؟
اقتصاد و معیشت که سال‌هاست فروپاشیده.
محیط زیست و انرژی هم در بحران کامل است.
تنها ادعای باقی‌مانده، توان نظامی و امنیتی بود که نتیجه‌اش را در همان ساعات اول جنگ دیدیم.
او بارها گفته بود: «اگر هیچ چیز نداریم، امنیت داریم!» اما حتی این شعار هم امروز زیر سؤال رفته.
خامنه‌ای در سخنان اخیرش روی «وفاق سه قوه» تأکید کرد. این تأکید بیش از آنکه نشانه قدرت باشد، نشان‌دهنده شکاف‌های درونی است؛ شکافی که مثل یک سرطان تهاجمی در حال گسترش است و نزاع «تسلیم یا جنگ» را به بالاترین سطح رسانده است.
وقتی از «لزوم غلبه روحیه تلاش بر شرایط کنونی» سخن گفت، در واقع به انفعال و رخوت در بدنه قدرت اعتراف کرد.
وقتی بر «افزایش استخراج نفت» تأکید کرد، یعنی فشار تحریم‌ها به اوج رسیده و بیم اصلی‌اش همین موضوع است.
وقتی از سفر پزشکیان به چین استقبال کرد، یعنی همچنان چشم به دست پکن و مسکو دارد.
وقتی از «انزوای اسرائیل» گفت، کافی است به یاد بیاوریم درباره «معامله قرن» و «پیمان ابراهیم» چه وعده‌هایی می‌داد؛ امروز همان کشورهای عربی برای اسرائیل فرش قرمز پهن کرده‌اند، در حالی که جمهوری اسلامی است که منزوی‌تر از همیشه شده طوری که حتی ژاپن محتاط هم رسماً در کنار آمریکا و اروپا علیه تهران موضع گرفته است.
خامنه‌ای حتی به مشکلات تأمین کالاهای اساسی اشاره کرده؛ این خود زنگ خطری است که احتمال بحران جدیدی در راه باشد.
در نهایت، باید گفت: سخنان خامنه‌ای بیش از هر چیز، تب‌سنجی از نظام است. هر بار که او به تکرار شعار «ما ضعیف نیستیم» پناه می‌برد، نشانه آن است که نظام در همان نقطه دچار ضعف عمیق شده است.

#خامنه_ای #نه_به_جمهوری_اسلامی

۱۴۰۴ شهریور ۱۳, پنجشنبه

زن، زندگی، آزادی؛ فریاد خاموش‌نشدنی زنان ایران



زن، زندگی، آزادی؛ فریاد خاموش‌نشدنی زنان ایران
جنبش زنان در ایران فقط یک جریان سیاسی یا اجتماعی نیست؛ این جنبش، داستانی است از ایستادگی، درد، امید و رؤیای آزادی. اگر تاریخ معاصر ایران را ورق بزنیم، همیشه ردپای زنانی را می‌بینیم که در برابر تحقیر و تبعیض قد علم کرده‌اند. اما جمهوری اسلامی، با تمام قوا، کوشید صدای آنان را خفه کند.
جمهوری اسلامی؛ حکومتی که از زن می‌ترسد
از همان روزهای اول انقلاب ۵۷، اولین قربانی سیاست‌های جدید، زنان بودند. حجاب اجباری، محدودیت در کار، قوانین تبعیض‌آمیز خانواده، و نگاه تحقیرآمیز به زن به‌عنوان «شهروند درجه دو» نشان داد که حکومت تازه‌تأسیس، بیش از هر چیز از نیروی زنانه وحشت دارد. چرا؟ چون زن آزادی‌خواه یعنی شکستن ستون‌های مردسالاری و دیکتاتوری.
مقاومت، نه در کتاب‌ها، بلکه در زندگی روزمره
اما زنان ایرانی هیچ‌گاه تسلیم نشدند. مقاومت آن‌ها فقط در تجمع‌ها و شعارها خلاصه نشد، بلکه در کوچک‌ترین انتخاب‌های روزمره معنا پیدا کرد: دختری که موهایش را بیرون می‌گذارد، زنی که با وجود فشارها دانشگاه می‌رود، مادری که به فرزندش یاد می‌دهد «آزادی حق توست».همین رفتارهای کوچک، زنجیره‌ای بزرگ از مقاومت ساخته‌اند.
یکی از دختران دانشجو در تهران گفته بود:
«هر بار که روسری‌ام را عقب می‌زنم، انگار نفسی تازه می‌کشم. این کوچک‌ترین راه من برای گفتن این است که من برده‌ی آن‌ها نیستم.»
و مادری از سنندج روایت می‌کرد:
«وقتی دخترم در تظاهرات شرکت می‌کند، از ترس می‌لرزم، اما هم‌زمان به او افتخار می‌کنم. ما مادران سال‌ها سکوت کردیم؛ حالا نوبت دختران است که فریاد بزنند.»
مهسا امینی؛ جرقه‌ای که آتش خاموش را شعله‌ور کرد
قتل حکومتی ژینا (مهسا) امینی در سال ۱۴۰۱ پرده از حقیقتی تلخ برداشت: جمهوری اسلامی حاضر است برای کنترل بدن و زندگی زنان، تا مرگ پیش برود. اما همانجا بود که شعار «زن، زندگی، آزادی» به خیابان‌ها آمد و دیگر بازنگشت. این شعار، ترجمان آرزوی میلیون‌ها زن ایرانی شد؛ آرزوی یک زندگی عادی، بدون تحقیر، بدون ترس، بدون اجبار.
یک دختر نوجوان در رشت گفته بود:
«ما برای چیز زیادی نمی‌جنگیم، فقط می‌خواهیم مثل دختران جاهای دیگر دنیا آزاد راه برویم، آزاد بخندیم، آزاد زندگی کنیم.»
سرکوبی که مشروعیت را می‌سوزاند
حکومت با باتوم، گلوله و زندان پاسخ داد. دختران جوانی مثل نیکا و حدیث به خاک افتادند، هزاران زن بازداشت و شکنجه شدند، اما جامعه‌ای که یک بار طعم همبستگی را چشیده، دیگر به عقب بازنمی‌گردد. هر قطره خونی که بر زمین ریخت، مشروعیت جمهوری اسلامی را بیشتر از بین برد و فریاد عدالت‌خواهی زنان را رساتر کرد.
یکی از زنان بازداشتی پس از آزادی گفته بود:
 «آن‌ها می‌خواستند ما را بشکنند، ولی من در زندان فهمیدم که ترس واقعی از ماست، نه از آن‌ها. چون ما زندگی را می‌خواهیم و آن‌ها فقط مرگ را.»
آینده‌ای که زنان می‌سازند
امروز جنبش زنان فقط محدود به خواسته‌های جنسیتی نیست؛ این جنبش به نیروی محرک تغییر سیاسی و اجتماعی کل ایران تبدیل شده است. زنان ایرانی به همه یادآوری کرده‌اند که آزادی بدون آزادی زن، رؤیایی توخالی است. روزی که این جنبش به پیروزی برسد، نه فقط زنان، که تمام ملت ایران نفس تازه‌ای خواهد کشید.

۱۴۰۴ شهریور ۱۲, چهارشنبه

خامنه‌ای در زیرزمین؛ پنهانی که سیاست را مدفون کرد


مقدمه: خروش جنگ و سکوت رهبر
جنگی ۱۲ روزه در گرفت؛ از ۱۳ ژوئن ۲۰۲۵، اسرائیل به‌صورت غافلگیرانه تأسیسات هسته‌ای و نظامی ایران را هدف قرار داد و پاسخ ایران حملات موشکی و پهپادی بود. در این میان، رهبر جمهوری اسلامی، آیت‌الله علی خامنه‌ای، در سکوتی آشکار فرو رفت و حضور عمومی‌اش برای مدتی طولانی کمرنگ شد—پدیده‌ای که باعث بروز حدس و گمان‌های گسترده شد .
پرده‌برداری: چرا خامنه‌ای «ناپدید» شد؟
بر اساس گزارش وزارت دفاع اسرائیل، خامنه‌ای به‌خوبی از خطر آگاهی داشت و برای محافظت از جانش به‌طور کامل مخفی شد و ارتباطاتش با فرماندهان کلیدی را نیز قطع کرد. وزیر دفاع وقت اسرائیل گفته است:
 «اگر خامنه‌ای قابل دسترس بود، ما او را حذف می‌کردیم. اما او خطر را می‌دانست و در زیر زمین ناپدید شد...» 
این اقدام نشان داد که حتی بالاترین مقام رسمی کشور، در روزهای جنگ، فرماندهی عملی بحران را از دست داده و به‌جای حضور در صحنه، در پس پرده‌ی امنیت خود پنهان شد.
روایت رسمی جمهوری اسلامی: تحریف واقعیت و تولید امنیت کاذب
پس از پایان جنگ، به‌صورت رسمی اعلام شد که دشمن قصد داشته نظام سیاسی ایران را با تمرکز بر رهبر آن نابود کند. شورای عالی امنیت در موضعی اعلام کرد:
«دشمن در کمتر از شش روز قصد براندازی داشت، ولی این نقشه به‌واسطه‌ی انسجام ملی و مقاومت خردمندانه شکست خورد» .
در خط دیگری، خامنه‌ای ضمن بازگشت به عرصه عمومی، گفت که هدف حملات اسرائیل، «ضعیف‌سازی نظام اسلامی و تحریک ناآرامی داخلی برای سرنگونی آن» بوده .
اعتراض: وقتی رهبر یک ملت از تودۀ مردم پنهان می‌شود
این رخدادها مجموعه‌ای از پیامدهای خطرناک را به‌دنبال داشت:
1. افزایش بی‌اعتمادی به دولت
وقتی رهبر عملیات فرماندهی را به‌واسطه‌ای مانند تماس و حضور مستقیم اجرا نمی‌کند، جایگاه رهبری تضعیف می‌شود.
2. تهدید مشروعیت نظام
خامنه‌ای با سکوت و پنهان‌کاری، به شکاف بین حاکمیت و مردم دامن زد و این رفتار، مصداق عدم توان مواجهه مستقیم با بحران است.
3. پیام سمبلیک به مردم: پنهان شدن، نمادی از ترس و ضعف است، نه اقتدار و رهبری.
نتیجه‌گیری: روزی که رهبری به زیرزمین رفت
جنگ ۱۲ روزه، نه‌فقط یک رویارویی نظامی بلکه آزمونی بحرانی برای رهبری سیاسی ایران بود. خامنه‌ای در روزهای سخت، تصمیم گرفت امنیت فردی‌اش را بر جان مردم و حتی تصویر رهبری نظام مقدم بداند. این تصمیم، ناخودآگاه پیام این را به جامعه مخابره می‌کند: در لحظات بحرانی، توقع امنیت از رهبران توهمی بیش نیست.

پست های ویژه

دادگاه انقلاب از 57 تا به اکنون

همانطوری که از نام دادگاه انقلاب پیداست،این دادگاه ها پس از وقوع یک انقلاب در پاره ای از کشورها تشکیل می شوند ، تا ضمن رسیدگی سریع و با شدت،...

پست های پرطرفدار