تاریخ ایران زمین همانند سایر نقاط جهان از دیر باز با نامدارایی عقیدتی درامیخته است و اختلاف در باور وعقیده دینی زمینه سازبسیاری از نزاع ها و کشمکش های خونباردر طول تاریخ بوده قربانیان بیشماری رابه جا گذاشته است و ازاینرو جامعه بین الملل به لزوم تهیه و تدوین چهار چوب قوانین که تضمین کننده حقوق تمامی افراد بطور یکسان باشد پی برد.
در
اعلامیه حقوق بشر به افراد صرفه نظر از عقیده،دین،نژاد ،سطح طبقاتی و صرفا بعنوان یک
انسان نگاه میشود. بسیاری از تراژدی های
انسانی در طول تاریخ تنها به دلیل توجه برتری عقیدتی و یا نژادی روی داده است و از
اینرو الزام به قوانین حقوق بشر که تمام افراد رابه طور برابر و یکسان لحاظ میکند
می تواند تضمین کننده صلح و امنیت جهان باشد. در برسی میزان تعهد اجرایی به قوانین حقوق بشر میتوان گفت کشور ما و همچنین منطقه
خاور میانه همواره بسیار عقب تر از کشور های غربی بوده است.
اگر
چه درکشورهای غربی نیز حقوق بشر به طور کامل رعایت نمیشود اما دست کم کشورهای آنها
صحنه جنگ های عقیدتی و تبعیض ها وناعدالتی های قومی و مذهبی نیست و کسی به لحاظ
داشتن باور و عقیده زندانی یا محکوم به مرگ نمیشود از این رو پیروان ادیان ومذاهب
مختلف میتوانند با صلح و آرامش در این کشور ها در کنار هم زندگی کنند. چون جامعه
تحت قوانین حقوق بشری و دولتی سکولار اداره میشود که هیچگونه برتری قومی یا عقیدتی
را به رسمیت نمیشناسد و همه انسان ها بطور یکسان
در پیشگاه قانون قرار میگیرند و در کشور ما که نظام دینی حاکم است نا عدالتی
و تبعیض بسیاری علیه پیروان سایر ادیان از سوی حکومت اعمال میگردد حکومت ایران با
سختگیری مذهبی خاصی همواره سعی بر آن داشته است تا نظام عقیدتی شیعی را مبنای هویت
افراد جامعه ایران قرار دهد و از اینرو حقوق افراد با باور هایی غیر از نظام عقیدتی
حاکم همواره نادیده گرفته میشود و در حق آنها بی عدالتی روا داشته میشود.
تبعیض
دینی به معنای برخورد ناعادلانه یا نابرابر با افراد یا گروهها به دلیل باورها و
عقاید دینی آنهاست و این نوع تبعیض میتواند در اشکال مختلفی از جمله محدودیتهای
اجتماعی، حقوقی، اقتصادی یا فرهنگی ظاهر شود؛ همچنین تبعیض دینی ممکن است در محیطهای
مختلفی مانند محل کار، مدارس، جامعه یا حتی توسط دولتها رخ دهد و تبعیض دینی یکی
از چالشهای جدی در جوامع معاصر است. این پدیده نقض مستقیم حقوق بشر به شمار میرود،
زیرا آزادی دین و عقیده در ماده ۱۸ اعلامیه جهانی حقوق بشر بهعنوان یک
حق بنیادین تضمین شده است و در این ماده ذکر شده است که (هر کس حق دارد از آزادی
فکر، وجدان و مذهب بهرهمند شود، این حق متضمن آزادی تغییر مذهب یا عقیده همچنین
آزادی اظهارعقیده و ایمان است و نیز شامل تعلیمات مذهبی و اجرای مراسم دینی است.
هر کس میتواند از این حقوق بهتنهایی یا گروهی به شکل خصوصی یا عمومی برخوردار
باشد).
در
ماده 18 میثاق حقوق مدنی و سیاسی نیز آمده است که: (هر کس حق آزادی اندیشه، وجدان
و مذهب را دارد. این حق شامل آزادی داشتن یا پذیرفتن دین یا اعتقادی به انتخاب خود
و آزادی ابراز مذهب یا عقیده خود در عبادت، اعمال و تعلیم، خواه به صورت فردی یا
جمعی با دیگران و به صورت عمومی یا خصوصی است و تنها به مواردی که قانون تعیین می
کند، امکان اعمال محدودیت بر آزادیهای دینی و مذهبی قابلقبول است) و همچنین در
ماده 27 این میثاق آمده است که (هر کدام از کشورهایی که در آنها اقلیتهای قومی،
مذهبی یا زبانی وجود دارند، افراد متعلق به این اقلیتها نباید از حق برخورداری از
فرهنگ خود، اظهار و انجام دین خود، در اجتماع با سایر اعضای گروه خود، محروم شوند)
در
اصل هجدهم اعلامیه جهانی حقوق بشر آمده است و هرکس حق دارد از آزادی اندیشه ،وجدان
و مذهب بهره مند گردد.این حق شامل آزادی تغییر مذهب یا باور ونیز آزادی اظهار مذهب
یا باور بشکل آموزش ،عمل به شفاهی ،نیایش و بجایی آوردن آیین ها چه به تنهایی و چه
بصورت جمعی نیز میگردد و همچنین اصل دوازده قانون اساسی ایران ذکر شده که دین رسمی
ایران الی الابد مذهب شیعه جعفری اثنی عشری است و مذاهب دیگر اسلامی از قبیل حنفی،مالکی
،شافعی و زیدی دارای احترام بوده و پیروان آن در انجام مراسم مذهبی و تعلیم و تربیت
دینی آزادند. اما رفتار حکومت با پیروان ادیان ناقض مفاد حقوق بشری بوده و موارد
ذکر شده در قانون اساسی همه پیروان ادیان و مذهب موجود در کشور را به رسمیت نمیشناسد
و از حقوق آنها حمایت نمیکند.ضمن اینکه حتی قرائتی از مذهب شیعه که متفاوت با
قرائت نظام حاکم باشد محکوم و در حکم الحاد تلقی میگردد و یا به طور مثال در تهران
با وجود تعداد قابل توجه سنی مذهبان آنها اجازه دایر کردن مسجدی را ندارند و همینطور
هرگونه خروج از دین شیعه و گرویدن به باور دیگری با مجازات مرگ از طرف نظام حاکم
روبه رو میگردد و پیروان ایین بهایی حتی از اجازه کار وتحصیل هم محروم هستند و
اصلا از طرف نظام شهروند جامعه ایرانی به حساب نمیایند.
برخورد
رژیم همواره نسبت به پیروان طریقت صوفیگری و دراویش نیز سرکوبگرانه بوده و اخبار
دستگیری های دراویش گنابادی و سرکوب طرف داران آنها در این روز به گوش میرسد.اما از
این میان افرادی که بیشترین اسیب را از نظر دین حاکم در جامعه ایران دیده اند بیخدایان
و خرد گرایان هستند بزرگان خرد مند و روشنفکر ایرانی مانند ذکریای رازی ،ابن راوندی
،ابن سینا و خیام و … همواره در اثار خود مردم را به خرد گرایی و پیروی از اخلاق و
دوری از تعصبات و خرافات فراخوانده اند در طول تاریخ ایران همواره افرادی که دین و
مسئله وجود خدارا به نقد کشیده اند برایشان توسط طبقه حاکم که پشتیبان طبقه روحانیت
بوده اند با مجازات روبه رو گردیده اند و دین به عنوان امری بدیهی و ارثی همواره
از نسلی به نسل دیگر تحمیل شده است . در جامعه امروز ایران نیز که طبقه روحانیت
حاکم مطلق است بیش از نیمی از بودجه کشور صرفه تقویت سازمان های دینی حاکم میگردد
و روحانیت شیعی تبدیل به شغلی بسیار پر در امد شده است.
نظام
حاکم آمار ایرانیان شیعه مذهب را بیش از 95 درصد ذکر میکند ضمن این که در این امار
گیری ها تعداد دقیق پیروان سایر ادیان نامشخص و مخدوش است به جمعیت کثیری از جامعه
که خود را از تعلقات مذهبی عاری میدانند اشاره ای نمیگردد چون اصولا در ایران بی دینی
مطابق با الحاد است و حتی بیان بی اعتقادی به خدا مجازات مرگ را در پی دارد از این
رو در جامعه ی ایرانی افرادی که اعتقاد به خدا ندارند اصولا به رسمیت شناخته نمیشوند
و امکانی برای بیان اندیشه های خود ندارند و در یک جامعه با حاکمیت دینی مانند ایران
کودکان بزرگترین قربانی نگاه دین محور
نظام حاکم هستند.
در
کشور های پیشرفته دنیا از تحمیل هر دین و عقیده به کودک تا رسیدن به سن بلوغ خود
داری میشود اما در ایران کودکان از سنین خورد سالی تحت آموزش های سلیقه ای و هدف
دار نظام اموزش و پرورش عقیدتی قرار میگیرند ضمن این که تجاوز و سو استفاده جنسی
از کودکان در کلاس های درس دینی در جامعه امروز ایران مطرح هست اما نکته حائز اهمیت
این است که القا عقیده و دین به یک کودک که هنوز به رشد عقلی و فکری و قدرت انتخاب
دست نیافته است در حکم تجاوز ذهنی به ان کودک است و دست کمی از تجاوز جنسی ندارد
در ایران سیستم اموزش و پرورش که در خدمت ولایت است تمام سعی و همت خود را بر مغز
شویی کودکان و القا حس ترس و عذاب وجدان و نهادینه کردن روحیه سر سپردگی و اطاعت بی
چون و چرا نهاده است. دراین مقاله سعی براین داشتم تا به گوشه ای از بی عدالتی های
ناشی از حاکمیت دینی اشاره ای داشته باشم به امیدروزیکه تمام اقوام باهر باوروعقیده
بطور یکسان وبعنوان یک انسان ازجانب یک نظام سکولار موردحمایت قرارگیرند.
امیر پالوانه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر