۱۴۰۳ بهمن ۹, سه‌شنبه

درک دیوار آتش بزرگ ایران: بررسی عمیق سانسور اینترنت


دیوار آتش بزرگ ایران (IRGFW) یکی از پیشرفته‌ترین سیستم‌های سانسور اینترنت در جهان محسوب می‌شود. این سیستم برای محدود کردن دسترسی به اطلاعات و سرکوب مخالفان طراحی شده است و با به‌کارگیری تکنولوژی‌های پیشرفته توانسته کنترل شدیدی بر فضای دیجیتال ایران اعمال کند. این مقاله یک نگاه جامع به ساختار، استراتژی‌ها و پیامدهای این سیستم ارائه می‌دهد، مبتنی بر گزارش فنی دسامبر ۲۰۲۴.

زمینه تاریخی: پیش از اعتراضات سراسری ۲۰۲۲ که با مرگ مهسا امینی آغاز شد، مکانیسم‌های فیلترینگ اینترنت در ایران نسبتاً ابتدایی بودند. تکنیک‌هایی مانند مسدودسازی DNS و SNI به کار گرفته می‌شد، اما بازرسی عمیق بسته‌ها (DPI) و پروب‌های فعال حداقل بود. پس از اعتراضات، رژیم زیرساخت سانسور اینترنت خود را شدت بخشید و به‌شدت از مدل "دیوار آتش بزرگ" چین الهام گرفت. نتیجه این تلاش‌ها، سیستمی متمرکز و پیشرفته بود که قادر به بازرسی و مسدودسازی دقیق ترافیک اینترنتی است.

اجزای اصلی دیوار آتش بزرگ ایران

۱. بازرسی عمیق بسته‌ها (DPI): تکنولوژی DPI به IRGFW این امکان را می‌دهد تا ترافیک اینترنتی را با جزئیات بالا تحلیل و فیلتر کند. با بررسی ۱ تا ۱۷ کیلوبایت اولیه جریان داده‌ها، سیستم می‌تواند پروتکل‌های خاص، وب‌سایت‌ها یا ترافیک رمزنگاری شده را شناسایی و مسدود کند. تاکتیک‌های قابل‌توجه شامل شناسایی TLS Handshake و استفاده از الگوهای پیشرفته برای مسدود کردن VPNها و پروکسی‌ها است.

۲. یکپارچگی با ارائه‌دهندگان خدمات اینترنت (ISP): ISPهای ایرانی از جمله شرکت ارتباطات سیار ایران (MCI)، ایرانسل (MTN) و شرکت مخابرات ایران (TCI) تحت نظارت شرکت زیرساخت مخابرات (TIC) فعالیت می‌کنند. این تمرکز، اجرای یکنواخت سیاست‌های سانسور را در سراسر کشور تضمین می‌کند.

۳. دسته‌بندی آدرس‌های IP: IRGFW آدرس‌های IP را به سه دسته تقسیم می‌کند:

لیست سفید: ترافیک مجاز از منابع شناخته‌شده و امن

لیست خاکستری: ترافیکی که تحت نظارت است و دارای سرعت آپلود محدود و تأخیر بالا است.

لیست سیاه: ترافیک کاملاً مسدود شده از منابع مشکوک. این دسته‌بندی امکان فیلترینگ پویا و کاهش سرعت بر اساس الگوهای ترافیک در زمان واقعی را فراهم می‌کند.

۴. دستکاری DNS: درخواست‌های DNS به دلیل استفاده از DPI به‌طور مکرر با اختلال مواجه می‌شوند. تکنیک‌هایی مانند DNS-over-TLS (DoT) و DNS-over-HTTPS (DoH) اغلب مسدود یا خاکستری می‌شوند و کاربران را مجبور به استفاده از سرورهای DNS ارائه‌شده توسط ISP می‌کنند. مسمومیت DNS و خاکستری‌سازی بیشتر، دسترسی ایمن به اینترنت را پیچیده‌تر می‌کند.

استراتژی‌های کنترل:

۱. الگوهای زمانی مسدودسازی: مسدودسازی از الگوهای زمانی خاصی پیروی می‌کند. به عنوان مثال، فایروال TIC لیست‌های سیاه را روزانه همگام‌سازی می‌کند، در حالی که فایروال MCI از برنامه‌های پویا و غیرقابل پیش‌بینی‌تر استفاده می‌کند. این الگوها سانسور مداوم اما سازگار را تضمین می‌کنند.

۲. پروب‌های فعال: تا اواخر ۲۰۲۳، پروب‌های فعال یکی از روش‌های کلیدی برای شناسایی ابزارهای دور زدن سانسور بودند. این پروب‌ها شامل ارسال بسته‌های آزمایشی به سرورهای مشکوک برای شناسایی عملکرد آن‌ها بود. اگرچه پروب‌های فعال از آن زمان متوقف شده‌اند، قابلیت‌های نظارت غیرفعال IRGFW به مراتب پیشرفته‌تر شده است.

۳. هدف‌گیری پروتکل‌ها: بسیاری از پروتکل‌های پرکاربرد مانند OpenVPN، Shadowsocks و WireGuard یا در لیست سیاه قرار دارند یا به شدت کاهش سرعت می‌یابند. پروتکل‌هایی که از تکنیک‌های پنهان‌سازی استفاده می‌کنند می‌توانند از فیلترهای اولیه عبور کنند، اما در نهایت توسط نظارت تطبیقی شناسایی و مسدود می‌شوند.

۴. کاهش سرعت ترافیک و قطعه‌قطعه‌سازی: با اعمال محدودیت‌های پهنای باند و نرخ بالای لرزش (jitter)، IRGFW استفاده از ابزارهای دور زدن را دلسرد می‌کند. علاوه بر این، تکنیک‌هایی مانند قطعه‌قطعه‌سازی بسته‌ها، ترافیک رمزنگاری شده را تشخیص سخت‌تر می‌کند اما همچنان در برابر سیستم‌های پیشرفته DPI آسیب‌پذیر است.

چالش‌های دور زدن ، تلاش‌ها برای دور زدن IRGFW نیاز به تکنیک‌های پیشرفته‌ای دارد مانند:

پنهان‌سازی ترافیک: تغییر هدرها و الگوهای بسته‌ها برای جلوگیری از شناسایی.

مکانیزم‌های پویا در:  Handshake تصادفی‌سازی پروتکل‌های Handshake برای جلوگیری از اثرانگشت‌گذاری.

چندپخشی (Multiplexing): ترکیب چندین جریان داده برای کاهش قابل رویت بودن. اگرچه این روش‌ها در کوتاه‌مدت مؤثر هستند، اما نیاز به به‌روزرسانی مداوم دارند تا از توانایی‌های در حال تکامل IRGFW پیشی بگیرند.

روندهای کنونی و چشم‌انداز آینده

تا دسامبر ۲۰۲۴، IRGFW برخی از عملکردهای DPI خود را کاهش داده است که منجر به کاهش موقت شدت سانسور شده است. با این حال، این وقفه احتمالاً یک بازتنظیم استراتژیک برای توسعه تکنیک‌های فیلترینگ دقیق‌تر است. تمرکز رژیم همچنان بر تشدید کنترل در دوره‌های حساس سیاسی است و از آخرین تکنولوژی‌ها برای سرکوب مخالفان استفاده می‌کند.

نتیجه‌گیری: دیوار آتش بزرگ ایران نمادی از روند رو به رشد استبداد دیجیتال است. ترکیب تکنولوژی پیشرفته و کنترل متمرکز، چالش‌های حفظ دسترسی آزاد به اطلاعات در محیط‌های سرکوبگر را برجسته می‌کند. برای افرادی که به آزادی دیجیتال متعهد هستند، یک رویکرد چندوجهی که نوآوری، تاب‌آوری و حمایت جهانی را ترکیب می‌کند، ضروری است تا با این سیستم سانسور پیچیده مقابله کند. با روشن کردن سازوکارهای داخلی IRGFW، این گزارش نیاز فوری به همکاری جهانی برای دفاع از اصول اینترنت آزاد و باز را برجسته می‌کند.

امیرپالوانه

۱۴۰۳ دی ۲۶, چهارشنبه

ایران: قانون جمعیت، حقوق زنان را نقض می‌کند



دیده بان حقوق بشر: قانون جمعیت جدید ایران بیش از پیش حقوق زنان در امور جنسی و تولید مثل را نقض می‌کند و سلامت و جان زنان را به خطر می‌اندازد.مقامات ایران باید فوراً مواد محدودکننده حقوق بشر را لغو کنند.

در روز اول نوامبر ۲۰۲۱ شورای نگهبان ایران طرح «جوانی جمعیت و حمایت از خانواده» را تأیید کرد. این طرح عقیم‌سازی و توزیع رایگان داروهای ضدبارداری در نظام دولتی مراقبت سلامتی را ممنوع می‌کند، مگر در شرایطی که بارداری سلامت زن را تهدید کند.

طرح جمعیت، که به محدودیت‌های موجود بر دسترسی به سقط جنین و داروهای ضدبارداری می‌افزاید، برای هفت سال اجرا خواهد شد.این طرح که در روز ۱۶ مارس در مجلس تصویب شد پس از امضا و انتشار در روزنامه رسمی، مطابق انتظار در ماه آینده، بدل به قانون می‌شود.

تارا سپهری‌فر، پژوهشگر ارشد ایران در دیده بان حقوق بشر، گفت «قانون‌گذاران ایرانی مشکلات جدی بسیار ایرانیان از جمله ناکارآمدی دولت، فساد، و سرکوب را نادیده می‌گیرند، و در عوض به حقوق بنیادین زنان حمله می‌کنند». او اضافه کرد «قانون رشد جمعیت آشکارا حقوق، کرامت، و سلامت نیمی از جمعیت کشور را زیر پا می‌گذارد و آنها را از دسترسی به مراقبت سلامتی تولید مثلی حیاتی و اطلاعات لازم منع می‌کند».

در چند دهه گذشته ایران برنامه جمعیتی خود را از ارائه تنظیم خانواده و دسترسی به پیشگیری، که در نگاه سازمان‌های بین‌المللی طرحی موفقیت‌آمیز دیده می شد، به افزایش جمعیت از طریق کاهش دسترسی زنان به مراقبت سلامتی جنسی و تولید مثلی تغییر داده است. در نتیجه این هدف جمعیتی جدید حکومت، چندین قانون پیشنهاد شده‌اند که علیه زنان تبعیض ایجاد می‌کنند تا مفهوم نقش اولیه زن به عنوان مادری مسئول پرورش کودک را تقویت کنند.

طرح کنونی مزایای مختلفی برای افراد صاحب فرزند، از جمله مزایای شغلی بیشتر برای زنان باردار و زنان شیرده فراهم می‌کند. این قانون اخراج یا انتقال زنان شاغل بر خلاف میل آنها در دوره بارداری را منع می‌کند، اما نبود مقررات ضدتبعیض در رویه‌های استخدامی که منجر به بیرون ماندن زنان از نیروی کار می‌شوند را اصلاح نمی‌کند.

چندین ماده طرح دسترسی محدود کنونی به سقط جنین امن را محدودتر می‌کند. ماده ۵۶ وزارت بهداشت را ملزم می‌کند کمیته‌ای شامل پزشکان، فقها، و نمایندگان قوه قضاییه و کمیسیون بهداشت مجلس تشکیل دهد تا مقررات جدیدی برای سقط جنین وضع کند که می تواند منجر به محدودیت بیشتر شود. تحت قانون کنونی سقط جنین می‌تواند در چهار ماه ابتدای بارداری به شکل قانونی انجام شود، به شرطی که به نظر سه پزشک این بارداری جان زن را تهدید کند یا جنین معلولیت‌های شدید فیزیکی یا روانی داشته باشد که دشواری‌های فراوانی برای مادر ایجاد کند.

به همین ترتیب، ماده ۵۹ وزارت اطلاعات و دیگر نهادهای امنیتی را ملزم می‌کند موارد «متخلفان فروش داروهای سقط، مشارکت در سقط غیرقانونی، تارنماها و بسترهای مجازی معرفی کننده مراکز و افراد مشارکت‌کننده در سقط، توصیه‌های کادر بهداشتی و درمانی خارج از ضوابط و عناصر ترویج‌دهنده سقط غیرقانونی» را تعیین و به مراجع قضایی معرفی کنند. دیده‌بان حقوق بشر گزارش داده است که قوانین مبهم ایران چه اندازه برای پیگرد افرادی استفاده می‌شود که دست به اجرای حقوق مشروع خود از جمله آزادی بیان زده‌اند.

ماده ۱۷ شامل مزایای گوناگونی برای زنان می‌شود، از جمله نه ماه مرخصی زایمان با حقوق کامل در تمامی بخش‌ها، امکان کار از منزل تا چهار ماه در دوران بارداری، و امکان مخرصی استعلاجی برای زنان با کودکان زیر هفت ساله.با این که این طرح اخراج زنان باردار و شیرده را ممنوع می‌کند، تبعیض در استخدام و ارتقای شغلی را منع نمی‌کند. پژوهش دیده‌بان حقوق بشر در سال ۲۰۱۷ نشان داد که نبود چارچوب حقوقی جامع در این حوزه به کارکنان بخش‌های دولتی و خصوصی اجازه می‌دهد تا به شکل علنی رویه‌های استخدامی تبعیض‌آمیز علیه زنان در پیش گیرند.

طرح جمعیت تولید محتوای فرهنگی علیه سیاست‌های جمعیتی کشور را ممنوع می‌کند و صدا و سیمای ایران را ملزم می‌کند برنامه‌هایی برای تشویق زنان به داشتن فرزند و تقبیح تصمیم به تجرد، فرزند کمتر، یا سقط جنین بسازد.این طرح همچنین وزارت‌های آموزش و پرورش و آموزش عالی را ملزم می کند محتوای آموزشی درباره این موضوعات تولید کند و روی پژوهش درباره فواید فرزندآوری و آسیب ناشی از داروهای پیشگیری و سقط جنین سرمایه‌گذاری کند. این وزارتخانه‌ها همچنین مکلف به افزایش رشته‌های دانشگاهی «متناسب با جایگاه و نقش خانواده و زن بر اساس فرهنگ اسلامی- ایرانی، از قبیل مدیریت خانه و خانواده» شده‌اند.منع دسترسی به سقط جنین قانونی و امن جان و سلامتی زنان و دختران را به خطر می‌اندازد. دیده‌بان حقوق بشر گزارش داده است که چگونه در کشورهای سراسر جهان جرم‌انگاری سقط جنین و منع دسترسی به پیشگیری منجر به رویه‌های ناامنی شده است که جان افراد را به خطر می‌اندازد، و به ویژه، زنان از گروه‌های به حاشیه رانده‌شده و نجات یافتگان از تجاوز و خشونت خانگی و جنسی را تحت تأثیر قرار می‌دهد. به گزارش سازمان بهداشت جهانی، در کشورهای با قوانین محدودکننده سقط جنین، نرخ سقط ناامن چهار برابر کشورهای با سقط جنین قانونی است.

سپهری‌فر گفت «این قانون جدید ریسکی جدی متوجه سلامتی و جان زنان می‌کند و سبب آسیب بلندمدت خواهد شد». او اضافه کرد «انتظار افزایش جمعیت با محدود کردن حق سلامتی و حریم خصوصی نشانگر فهمی توهم‌آمیز از سیاست‌گذاری است و تنها منجر به نقض حقوق خواهد شد»

امیرپالوانه 

۱۴۰۳ دی ۷, جمعه

سر افعی بحرانساز، در تهران / نقش روس‌ها در دامن زدن به تنش‌ها


تحولات اخیر در خاورمیانه، که با نقش‌آفرینی جمهوری اسلامی در برنامه‌ریزی و حمایت از اقدامات خشونت‌آمیز، گروگانگیری و تجاوز توسط حماس از ۷ اکتبر سال گذشته آغاز شد، اکنون پس از یک سال به نتایج شگفت‌انگیزی منجر شده است.

علی‌رغم انکار اولیه رهبر جمهوری اسلامی از آگاهی درباره این عملیات، او اخیراً در خطبه‌های نماز جمعه به‌صراحت از اقدامات حماس حمایت کرد.این اظهارات نشان‌دهنده دست داشتن او و سپاه پاسداران در طراحی و پشتیبانی این عملیات است، در حالی که تبلیغات رسمی تلاش داشتند حماس را به‌عنوان نیرویی مستقل و بی‌ارتباط با جمهوری اسلامی جلوه دهند.

وقتی علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، فرمان آغاز نبرد علیه اسرائیل تحت عنوان «طوفان الاقصی» را به نیروهای نیابتی خود در حماس، جهاد اسلامی و سپس حزب‌الله لبنان صادر کرد، هرگز تصور نمی‌کرد که این تصمیم به بزرگ‌ترین خطای سیاسی و نظامی دوران رهبری‌اش تبدیل خواهد شد. او گمان می‌کرد که این درگیری نیز مانند گذشته، پس از چند روز جنگ و اعتراضات نمایشی دولت‌ها و سازمان‌های به‌ظاهر مدافع حقوق بشر، با چرخه تکراری آتش‌بس در قاهره خاتمه می‌یابد. در این تصور، رهبران حماس نیز، همچون سال‌های قبل، از هتل‌های لوکس خود در قطر راهی قاهره می‌شوند تا توافقی بی‌نتیجه را امضا کنند و در آرامش کامل منتظر فرمان بعدی علی خامنه‌ای برای دور جدید حملات به اسرائیل بمانند؛ چرخه‌ای که همواره تکرار می‌شد: حمله، آتش‌بس، و بازگشت به نقطه اول.

بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، با قاطعیت به چرخه تکراری و بازی سیاسی-نظامی که جمهوری اسلامی و نیروهای نیابتی‌اش، از جمله حماس و حزب‌الله، به دنبال آن بودند، خاتمه داد.در این میان، سران جمهوری اسلامی که پس از شروع حمله اسرائیل به غزه با پیامدهای جدی مواجه شده‌اند، طی یک سال گذشته به طور مداوم تلاش کرده‌اند تا از طریق درخواست میانجی‌گری از دولت‌های مختلف، شرایط آتش‌بس را به نفع نجات نیروهای نیابتی خود برقرار کنند. این تلاش‌ها نشان‌دهنده موقعیت ضعیف و ناکامی آنان در پیشبرد اهدافشان از طریق این استراتژی‌های تکراری است.

نقش روس‌ها در پشت پرده تحولات خاورمیانه و گسترش بحران‌ها نشان‌دهنده رویکرد پیچیده کرملین برای مدیریت تضادهای ژئوپلیتیکی خود با غرب است. در حالی که روسیه در نبرد فرسایشی اوکراین با فشارهای فزاینده اروپا و آمریکا بر سر تجهیز کی‌یف به سلاح‌های پیشرفته روبرو بود، تلاش کرد با گسترش نفوذ جمهوری اسلامی و نیروهای نیابتی آن، میدان منازعه را به فراتر از مرزهای اوکراین گسترش دهد.

روسیه، به‌عنوان یکی از بزرگترین قدرت‌های نظامی جهان، در مرحله اول اقدام به دریافت موشک‌ها و پهپادهای ساخت ایران کرد تا توجه جهانی را از جنگ اوکراین منحرف کند. کرملین برای تقویت موضع خود در مذاکرات با غرب و ناتو به بازیگران مسأله‌ساز مانند جمهوری اسلامی، حماس، و دیگر گروه‌های نیابتی وابسته به تهران نیاز داشت. این گروه‌ها به‌عنوان اهرم‌های فشار در راستای تغییر موازنه قوا و ایجاد اختلال در تمرکز غرب بر بحران اوکراین مورد استفاده قرار گرفتند.

این استراتژی نشان‌دهنده وابستگی متقابل میان تهران و مسکو است، جایی که هر دو طرف از یکدیگر برای پیشبرد اهداف منطقه‌ای و جهانی خود بهره می‌برند، حتی اگر این همکاری به بی‌ثباتی بیشتر در خاورمیانه و تشدید تنش‌های بین‌المللی منجر شود.

تحولات اخیر به‌وضوح نشان می‌دهد که همکاری میان کرملین و جمهوری اسلامی در قالب یک بازی پیچیده ژئوپلیتیکی طراحی شده است. بسیاری از تحلیلگران، حتی در ایران، بر این باورند که علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، سیاست‌های منطقه‌ای خود را تحت نفوذ ولادیمیر پوتین پیش می‌برد. خاورمیانه به صحنه‌ای برای اجرای استراتژی‌های مسکو تبدیل شده است تا از طریق ایجاد بحران و درگیری، تمرکز غرب و ناتو را از جنگ اوکراین منحرف کند.

ماجرای ارتباط عمیق‌تر این اتحاد زمانی آشکار شد که رهبران حماس پس از عملیات خونین ۷ اکتبر، راهی مسکو شدند تا تأییدیه‌های لازم را از پوتین دریافت کنند. این سفر نشان داد که اقدامات حماس نه‌تنها با حمایت جمهوری اسلامی، بلکه با هماهنگی کرملین انجام شده است، که هدفش استفاده از نیروهای نیابتی برای فشار بر غرب بود.

روسیه این بازی را با دقت پیش برد. در ازای حمایت تهران از جنگ اوکراین، کرملین مستشاران نظامی خود را به یمن تحت کنترل حوثی‌ها فرستاد. مأموریت این مستشاران، آموزش نیروهای شبه‌نظامی شیعه بود که بارها اسرائیل را هدف حملات موشکی و پهپادی قرار داده و به کشتی‌ها در دریای سرخ حمله کرده‌اند و این تعاملات نشان‌دهنده سطح بالای هماهنگی میان مسکو و تهران است که خاورمیانه را به یک میدان نبرد نیابتی و ابزار چانه‌زنی در برابر غرب تبدیل کرده است. در این میان، مسکو از نقش جمهوری اسلامی و نیروهای نیابتی‌اش بهره‌برداری می‌کند تا درگیری‌ها را به نفع خود گسترش دهد و موازنه قوا را تغییر دهد.

روسیه در چارچوب تعاملات منطقه‌ای خود، معاشقه با حشد الشعبی، یکی از نیروهای نیابتی قدرتمند ایران در عراق، را نیز به عنوان بخشی از استراتژی خود دنبال کرده است. سفیر روسیه در عراق به دفعات با سران این گروه شبه‌نظامی ملاقات کرده است، نشان‌دهنده تلاش مسکو برای تقویت ارتباطات و استفاده از این نیرو به عنوان ابزاری برای پیشبرد اهداف ژئوپلیتیکی خود در منطقه شود و حشد الشعبی، که به‌عنوان یکی از بازوهای جمهوری اسلامی شناخته می‌شود، از حملات روسیه به اوکراین حمایت کرده و این حمایت را در بیانیه‌ها و اقدامات مختلف خود نشان داده است. از سوی دیگر، مقامات روس به‌طور فعال در مراسم و گردهمایی‌های حشد الشعبی شرکت داشته‌اند. حضور روس‌ها در ضیافت‌های افطاری که توسط حشد الشعبی و حزب‌الله عراق برگزار می‌شود، به‌طور ضمنی نشان‌دهنده تعاملات نزدیک و همسویی منافع میان مسکو و این گروه‌های نیابتی ایران است.

این ارتباط، بخشی از رویکرد گسترده‌تر روسیه در منطقه است که در آن از نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی به‌عنوان اهرم فشار در برابر غرب استفاده می‌شود. در عین حال، این اتحاد به جمهوری اسلامی نیز امکان می‌دهد تا از حمایت مسکو برای تقویت جایگاه خود در عراق و منطقه بهره‌مند شود. این تعاملات به تقویت شبکه‌ای از نیروهای نیابتی در خاورمیانه منجر شده که منافع مشترک مسکو و تهران را در برابر غرب به پیش می‌برند.

مسکو همواره نشان داده است که در تعامل با جمهوری اسلامی، از بازی دوگانه ابایی ندارد و هر جا که منافع کرملین با تهران تداخل پیدا کند، بدون ملاحظات خاصی منافع خود را اولویت می‌دهد. نمونه بارز این سیاست، موضع‌گیری‌های آشکار روسیه در مخالفت با حضور مستشاران نظامی ایران در سوریه بود، زمانی که جمهوری اسلامی به موی دماغ کرملین در مدیریت بحران سوریه تبدیل شده بود. روس‌ها به‌صراحت اعلام کردند که نیازی به حضور ایران در این عرصه ندارند و حتی برخی اقدامات ایران را مانعی برای پیشبرد برنامه‌های خود می‌دانستند.

موضع‌گیری روسیه علیه تهران در جریان بیانیه کشورهای عربی درباره جزایر سه‌گانه ایرانی (تنب بزرگ، تنب کوچک، و ابوموسی) نیز نشان‌دهنده همین نگاه عملگرایانه مسکو بود. این رفتارها نشان داد که کرملین کوچک‌ترین تعهدی به حمایت از منافع جمهوری اسلامی ندارد و صرفاً تا جایی از این رابطه استفاده می‌کند که برای خودش سودمند باشد.

در همین حال، سران جمهوری اسلامی، که پیش‌تر نیز در تعاملات خود با چین ناکام مانده بودند—چین علاقه چندانی به اجرای قرارداد ۲۵ ساله یا سرمایه‌گذاری جدی در میادین نفت و گاز ایران نشان نداد—به دنبال راهی برای خروج از انزوای سیاسی بودند. ارسال تسلیحات به روسیه به‌عنوان یکی از راهبردهای تهران برای جلب توجه کرملین و حفظ جایگاهی در عرصه بین‌المللی مطرح شد.

کرملین از این وضعیت آشفته و سردرگم جمهوری اسلامی نهایت استفاده را کرد. روسیه با دریافت سلاح و پهپادهای ایرانی توانست هزینه‌های جنگ اوکراین را کاهش داده و به طور همزمان ایران را به‌عنوان ابزاری برای کاهش تمرکز غرب بر اوکراین به‌کار گیرد. در عین حال، مسکو با بهره‌برداری از انزوای جمهوری اسلامی، توانست به‌راحتی تهران را در معادلات منطقه‌ای و بین‌المللی مدیریت کند، بدون اینکه نیاز باشد منافع بلندمدت ایران را مدنظر قرار دهد.

این رابطه یک‌سویه به‌خوبی نشان‌دهنده ضعف موقعیت تهران در عرصه سیاست بین‌الملل و توانایی روسیه در بهره‌برداری از متحدان موقت خود برای پیشبرد اهداف ژئوپلیتیکی است.

یک: درگیر شدن جمهوری اسلامی در خاورمیانه می توانست به تدریج دامنه نفوذ تهران در سوریه را با ضربات تل آویو کاهش دهد، چرا که سپاه بیش از اندازه در حال توسعه اختیارات و قلمرو خود در خاک سوریه بود و این نفوذ باعث عقب رانده شدن روسها شده بود.

دو: روسها بعد از حذف هنیه در تهران، انتقام گیری را حق مسلم ایران دانستند و به نوعی درصدد تحریک جمهوری اسلامی برای پاسخگویی به اسرائیل و ایجاد درگیری مستقیم میان این دو کشور بودند.

سه: دو روز قبل از حمله موشکی دوم جمهوری اسلامی به اسرائیل، یک مقام عالیرتبه روسیه شبانه برای چند ساعت به تهران رفت و با چند مقام سیاسی و امنیتی گفتگو کرد!

چهار: تسلط مسکو بر شبه نظامیان نیابتی مورد حمایت ایران و بهره برداری از آنها برای ضربه زدن به منافع غرب و ناتو (باجگیری در قبال بحران کریمه) امری محرز اما پنهانی به نظر می رسد! کرملین از این اهرم ها (نیابتی ها) استفاده می کند تا کانون بحران را نه در کریمه بلکه در خاورمیانه نشان دهد.

تحرکات اخیر جمهوری اسلامی نشان می‌دهد که تهران نه‌تنها از مواجهه مستقیم در منطقه خاورمیانه ابایی ندارد، بلکه به‌طور فزاینده‌ای جریح‌تر شده و رفتارهای خود را به شکلی بی‌محابا تشدید کرده است. ارزیابی ابتدایی تهران این بود که اسرائیل، به دلیل ملاحظات بین‌المللی و محدودیت‌های سیاسی، تمایلی به درگیری مستقیم با ایران ندارد. این برداشت، دست جمهوری اسلامی را برای استفاده از تاکتیک‌های مظلوم‌نمایی در صحنه جهانی باز کرد.ایران توانست با تمرکز بر "تهدید اسرائیل"، حمایت‌های ضمنی برخی دولت‌های غربی و سازمان ملل را جلب کند.این وضعیت، به‌ویژه با مخالفت آمریکا نسبت به هرگونه اقدام نظامی اسرائیل علیه تأسیسات هسته‌ای ایران، باعث شد جمهوری اسلامی فرصت بیشتری برای توسعه برنامه‌های هسته‌ای خود بیابد. پیام واضح کاخ سفید، چراغ سبزی برای تهران بود که به سرعت از آن استفاده کرد. طرح بی‌پروا موضوع دستیابی به سلاح هسته‌ای توسط برخی نمایندگان مجلس و سپاه پاسداران در این شرایط، نشان‌دهنده جسارت روزافزون تهران بود.

افزایش تنش‌ها در منطقه:

بعد از موضع‌گیری آمریکا، تهران جسورتر از پیش وارد معادلات منطقه‌ای شد. اظهارات عراقچی، وزیر امور خارجه، درباره حمایت تسلیحاتی کامل از نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی، نشان داد که سیاست رسمی تهران تقویت این گروه‌ها و استفاده از آنها به‌عنوان ابزار فشار و بی‌ثباتی در منطقه است. تجهیز گروه‌های نیابتی توسط سپاه پاسداران و حکومت ایران به‌وضوح تأیید می‌کند که تهران نه‌تنها از این نیروها برای گسترش نفوذ خود استفاده می‌کند، بلکه آنها را به‌عنوان اهرمی علیه مخالفان خود به‌کار می‌گیرد و این اقدامات، هرچند به قیمت کشتار و ویرانی در منطقه تمام می‌شود، باعث شده که کشورهای عربی به‌طور جدی احساس ناامنی کنند و به سمت عادی‌سازی روابط با اسرائیل سوق داده شوند. صلح میان اعراب و اسرائیل، که در سال‌های اخیر پیشرفت‌هایی داشته است، تا حد زیادی تحت تأثیر همین تهدیدها از جانب ایران بوده است.

واکنش جهان عرب:

خطبه عربی خامنه‌ای در نماز جمعه تهران، که با هدف جلب توجه ملت‌ها و دولت‌های عربی انجام شد، نه‌تنها تأثیری نداشت، بلکه با بی‌اعتنایی شدید روبرو شد. این بی‌اعتنایی نشان‌دهنده کاهش اعتبار و نفوذ جمهوری اسلامی در میان کشورهای عربی است. این کشورها نه‌تنها تهدید تهران را جدی‌تر از گذشته می‌بینند، بلکه به دلیل رفتارهای خصمانه و حمایت ایران از گروه‌های نیابتی، به اسرائیل به‌عنوان شریک امنیتی خود نزدیک‌تر شده‌اند.

روسها برنده بحران منطقه :

به نظر می رسد در «بازی بحران» در منطقه خاورمیانه، نقش روسها در تشدید وقایع قابل توجه اما نسبتا کم سر و صدا بوده است. کرملین می گوید غرب روسیه را در ماجرای اکراین سرزنش می کند درحالیکه نسبت به حملات اسرائیل به غزه واکنش چندانی نشان نمی دهد. روسها با این قرینه سازی به دنبال کاستن از حمایت غرب از اکراین یا دستکم سکوت آنها در قبال مساله کریمه هستند. به نظر می رسد مسکو تا حدی در این بازی برنده بوده چون حتی زمانی که پوتین ازکشته شدن غیرنظامیان در غزه حرف می زند هیچکس او را از بابت کشتار غیرنظامیان در اکراین سرزنش نمی کند!

پست های ویژه

برای مهدی یراحی،هفتاد وچهار ضربه شلاق بر تارهای آزادی

برای مهدی یراحی هفتاد وچهار ضربه شلاق بر تارهای آزادی هیچکس نمیتونه در تفکر انسانهای آزاده، عشق به آزادی رو خاموش کنه و نه زندان، نه شکن...

پست های پرطرفدار