۱۴۰۴ مهر ۲۰, یکشنبه

سلطه در جامعه ایران، چگونه حکومت مذهبی ذهن جمعی را مهار میکند

در جامعه‌ای که دین از ساحت ایمان شخصی به ابزار سیاست بدل می‌شود، سه عنصر «باور»، «سنت» و «عرف» در خدمت قدرت قرار می‌گیرند. 
حکومت مذهبی با درآمیختن آموزه‌های دینی با منافع سیاسی، نظامی از باید و نبایدها می‌سازد که در ظاهر ریشه در ایمان دارد اما در واقع، محصول مهندسی اجتماعی است. 
در چنین نظمی، مرز میان امر قدسی و امر سیاسی عمداً زدوده می‌شود تا قدرت، چهره‌ ایمان به خود گیرد و پرسش از مشروعیت، به پرسش از اعتقاد بدل شود.
این ساختار با ترویج خرافه و بدعت، ابزارهای خود را برای تداوم سلطه تقویت می‌کند. 
حکومت مذهبی، آنجا که از پاسخ‌گویی عقلانی ناتوان است، به روایت‌های ماورایی پناه می‌برد؛ روایاتی که اطاعت را به ثواب و اعتراض را به گناه بدل می‌سازند. 
از معجزه‌سازی در عرصه‌ سیاست تا تقدیس رهبران در لباس اولیاء، همه در جهت تثبیت موقعیتی است که نقد آن هم‌سنگ با بی‌ایمانی قلمداد می‌شود. 
در این میان، رسانه، منبر و نظام آموزشی، به بازتولید این خرافات و بدعت‌ها می‌پردازند و زبان دین را به زبان اطاعت تبدیل می‌کنند.
نتیجه‌ این فرایند، شکل‌گیری جامعه‌ای است که در آن «رفتار توده‌وار» نه از جهل فردی بلکه از مهندسی آگاهانه‌ قدرت زاده می‌شود.
 انسانِ توده‌ای، میان وجدان دینی و انضباط سیاسی تمایزی نمی‌یابد؛ زیرا حکومت مذهبی چنان زیست‌جهان او را تعریف کرده که هر نافرمانی، بی‌اخلاقی و هر پرسش، بی‌دینی می‌نماید. 
بدین‌سان، سلطه نه از راه زور که از مسیر ایمان تحمیل می‌شود، و کنترل اجتماعی در عمیق‌ترین لایه‌های باور جمعی ریشه می‌دواند.

۱۴۰۴ شهریور ۳۰, یکشنبه

عنوان: نقض حقوق زنان در ایران؛ واقعیت‌ها و امیدها


مقدمه:

حقوق بشر یعنی همه انسان‌ها، صرف‌نظر از جنسیت، قومیت یا باورشان، از کرامت و آزادی یکسان برخوردارند. یعنی هیچ‌کس نباید به خاطر زن یا مرد بودن از حقوقش محروم شود. اما در ایران، متأسفانه زنان با تبعیض‌های گسترده و سیستماتیک روبه‌رو هستند. این تبعیض‌ها فقط در رفتارهای اجتماعی و فرهنگی دیده نمی‌شود، بلکه در قوانین رسمی کشور هم نوشته شده و توسط حکومت اجرا می‌شود.

امروز می‌خواهم چند بخش اصلی از این نقض حقوق را با شما مرور کنم، با مثال‌ها توضیح بدهم، و در پایان درباره نقش خودمان و امیدهایی که وجود دارد صحبت کنیم.اعلامیه جهانی حقوق بشرکه توسط سازمان ملل متحد در سال ۱۹۴۸ تصویب شد، به صورت کلی حقوق بنیادین همه انسان‌ها را تضمین می‌کند، بدون تبعیض بر اساس جنسیت، نژاد، مذهب، یا وضعیت اجتماعی.

برای زنان، برخی اصول و مواد این اعلامیه اهمیت ویژه دارند:

۱-اصل برابری و عدم تبعیض (ماده ۱ و ۲). 

۲-حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی (ماده ۳).

۳-حق آموزش و تحصیل (ماده ۲۶).

۴-حق شرکت در زندگی اجتماعی و سیاسی (ماده ۲۱).

 5-حق کار و شرایط برابر (ماده ۲۳). حق تشکیل اتحادیه و حفاظت از منافع شغلی خود را دارند.

۶-حق مالکیت و دارایی (ماده ۱۷).

۷-حق ازدواج و خانواده (ماده ۱۶)

۸-حق مشارکت فرهنگی و علمی (ماده ۲۷).

۱-محدودیت‌های سیاسی و مدنی:زنان در ایران هنوز نمی‌توانند آزادانه در سیاست حضور داشته باشند. برای مثال:هیچ زنی نمی‌تواند رئیس‌جمهور شود، چون در قانون اساسی واژه‌ای به کار رفته که زنان را عملاً حذف می‌کند.در دادگاه‌ها، شهادت یک زن معمولاً نصف ارزش شهادت یک مرد است. یعنی صدای او نیمی از ارزش قانونی یک مرد دارد.بسیاری از زنانی که برای آزادی و برابری فعالیت می‌کنند، بازداشت یا به زندان محکوم می‌شوند.نمونه‌های شناخته‌شده‌ای مثل نرگس محمدی و نسرین ستوده نشان می‌دهند که زنان شجاع ایرانی بهای سنگینی برای حق‌طلبی خود می‌پردازند.

۲-قوانین خانواده و زندگی شخصی:در ایران، قوانین خانواده به نفع مردان و علیه زنان نوشته شده است.حق طلاق در اختیار مرد است و زن فقط در شرایط بسیار محدود می‌تواند درخواست طلاق بدهد و اجازه خروج از کشور برای زنان متأهل در دست شوهر است و حتی دختران مجرد هم برای گرفتن گذرنامه نیاز به اجازه پدر دارند و ازدواج دختران از ۱۳ سالگی و حتی پایین‌تر (با اجازه پدر و دادگاه) قانونی است. این یعنی کودکیِ بسیاری از دختران قربانی می‌شود و در موضوع حضانت هم، معمولاً قانون جانب مردان را می‌گیرد و زنان برای نگه داشتن فرزندشان با مشکلات زیادی روبه‌رو می‌شوند.

3-حجاب اجباری؛ نماد کنترل بر زنان: یکی از روشن‌ترین مثال‌های نقض حقوق زنان در ایران، حجاب اجباری است و زنان و دختران مجبورند نوع پوشش خود را طبق خواست حکومت انتخاب کنند.اگر کسی پوششی خارج از استانداردهای حکومت داشته باشد، با او برخورد می‌شود: جریمه، بازداشت، یا حتی خشونت خیابانی.اعتراض به حجاب اجباری، در واقع اعتراض به کل سیستمی است که می‌خواهد زنان را کنترل کند.

جنبش «زن، زندگی، آزادی» پس از جان‌باختن مهسا (ژینا) امینی نشان داد که زنان دیگر این محدودیت را تحمل نمی‌کنند و جامعه هم از آنها حمایت می‌کند.

۴- تبعیض اقتصادی و شغلی:زنان در ایران در محیط کار هم با مشکلات زیادی مواجه‌اند، دستمزد زنان برای کار مشابه معمولاً کمتر از مردان است و نرخ بیکاری زنان، به‌خصوص زنان تحصیل‌کرده، بسیار بیشتر از مردان است و پست‌های مدیریتی و تصمیم‌گیری اغلب به مردان داده می‌شود و زنان کمتر فرصت رشد دارند.

۵-پیامدهای اجتماعی و انسانی:همه این تبعیض‌ها باعث مشکلات بزرگ‌تری در جامعه می‌شود و خشونت علیه زنان بیشتر می‌شود، چون قانون حمایت کافی نمی‌کند و نیمی از جمعیت کشور یعنی زنان، نمی‌توانند توانایی‌ها و استعدادهایشان را به‌طور کامل به جامعه عرضه کنند واین تبعیض‌ها باعث ناامیدی، افسردگی، و حتی مهاجرت اجباری زنان می‌شود.

۶-مسئولیت جامعه جهانی:ایران عضو پیمان‌ها و میثاق‌های بین‌المللی حقوق بشر است. پس جامعه جهانی باید از حکومت ایران بخواهد که به تعهداتش عمل کند. سکوت در برابر نقض حقوق زنان، یعنی چشم بستن بر یک بحران انسانی بزرگ.۷- نقش زنان و امید به آینده:با وجود همه این مشکلات، زنان ایران ثابت کرده‌اند که نیروی اصلی تغییر هستند و در خیابان‌ها، در دانشگاه‌ها، در شبکه‌های اجتماعی و حتی در خانه‌ها، زنان هر روز مقاومت می‌کنند و جنبش (زن، زندگی، آزادی) نشان داد که خواست آزادی زنان دیگر فقط یک مطالبه فردی نیست، بلکه به مطالبه عمومی جامعه تبدیل شده است.

جمع‌بندی:

نمونه‌های فردی از نقض حقوق زنان در خیزش ۱۴۰۱برای آنکه عمق فاجعه نقض حقوق زنان در ایران را بهتر درک کنیم، کافی است به چهره‌ها و نام‌هایی فکر کنیم که هر کدام نماد یک درد بزرگ شدند.مهسا (ژینا) امینی، دختر ۲۲ ساله‌ای بود که تنها به خاطر نوع پوشش در خیابان دستگیر شد و چند ساعت بعد خانواده‌اش او را در بیمارستان دیدند، بی‌هوش و با آثار ضرب‌وجرح. مرگ او جرقه‌ای شد برای خیزشی که میلیون‌ها نفر را به خیابان‌ها آورد - نیکا شاکرمی، دختر ۱۶ ساله‌ای که در تهران در اعتراضات شرکت کرده بود. او ناپدید شد و پس از چند روز، جسدش با آثار ضربه به سر پیدا شد. خانواده‌اش تحت فشار شدید قرار گرفتند تا روایت رسمی حکومت را تکرار کنند - سارینا اسماعیل‌زاده، دیگر دختر ۱۶ ساله از کرج، با امیدها و آرزوهای نوجوانی به خیابان رفت - اسرا پناهی ۱۵ ساله، دانش‌آموز اردبیلی که پس از حضور در تجمع مدرسه و شعار علیه حکومت، به‌طور مشکوک جان باخت - پریا قبادی، زن ۲۵ ساله در کرمانشاه، کشته‌شدن با شلیک مستقیم نیروهای امنیتی - دنیا فرهادی، دختر۱۷ ساله در اصفهان، جان‌باخته بر اثر شلیک نیروهای سرکوبگر - مریم ملازهی، زن بلوچ در زاهدان، یکی از قربانیان جمعه خونین (۳۰ سپتامبر ۲۰۲۲) - آتنا دائمی فعال حقوق بشر و زنان، بارها بازداشت و زندانی به‌دلیل فعالیت‌های مدنی - الهام صادقی، زن جوانی که در کرج در اثر شلیک مستقیم کشته شد - سحر قریشی، نه بازیگر، بلکه یک زن معترض هم‌نام، که در اراک هدف گلوله قرار گرفت - مهسا پیرایی دختر مینو مجیدی، یکی از کشته‌شدگان ۲۹ شهریور - مریم سلیمیان، ۲۵ ساله، نقاش، یکی از کشته‌شدگان گزارش‌شده توسط سازمان حقوق بشر ایران - منصوره سگوند، ۱۹ ساله، اهل آبدانان، یکی از کشته‌شدگان - هسا زرین‌چنگ 32 ساله، فعال مدنی، از کشته‌شدگان - اسرا پناهی، ۱۵ ساله، دانش‌آموز اردبیلی که پس از حضور در تجمع مدرسه و شعار علیه حکومت، به‌طور مشکوک جان باخت - پریا قبادی، زن ۲۵ ساله در کرمانشاه، کشته‌شدن با شلیک مستقیم نیروهای امنیتی - دنیا فرهادی دختر ۱۷ ساله در اصفهان، جان‌باخته بر اثر شلیک نیروهای سرکوبگر.

۱۴۰۴ شهریور ۲۶, چهارشنبه

کودکان قربانی در خیزش ۱۴۰۱: نقض آشکار حقوق بشر توسط جمهوری اسلامی




خیزش «زن، زندگی، آزادی» که پس از کشته شدن مهسا (ژینا) امینی در شهریور ۱۴۰۱ آغاز شد، یکی از خونین‌ترین فصل‌های معاصر ایران را رقم زد. در این اعتراضات، جمهوری اسلامی با خشونتی گسترده و سازمان‌یافته به مقابله با مردم برخاست و تعداد زیادی کودک و نوجوان نیز در میان کشته‌شدگان بودند.
مرگ کودکان معترض یا حتی تماشاگر خیابان‌ها، نقض آشکار حق بنیادین حیات است؛ حقی که مطابق کنوانسیون حقوق کودک، دولت‌ها موظف به تضمین آن‌اند.
نام‌هایی چون کیان پیرفلک، پسر ۹ ساله‌ای که در ایذه در ماشین کنار خانواده‌اش با شلیک مستقیم کشته شد، یا سارینا اسماعیل‌زاده و نیکا شاکرمی، دو دختر نوجوانی که در کرج و تهران به‌دلیل ضرب‌وشتم و سرکوب خیابانی جان باختند، امروز به نماد مقاومت یک نسل بدل شده‌اند.
اسراء پناهی، دانش‌آموز ۱۵ ساله اردبیلی، نیز پس از امتناع از حضور در مراسم حکومتی و در پی ضرب و جرح نیروهای امنیتی جان خود را از دست داد.
همچنین ابوالفضل امیرعطایی، نوجوانی ۱۶ ساله از شهر ری، پس از ماه‌ها تحمل جراحات ناشی از گلوله نیروهای امنیتی درگذشت.
این نام‌ها تنها نمونه‌هایی از ده‌ها کودک قربانی‌اند که صدای بی‌صدایان شدند.
روش‌های سرکوب به‌کاررفته علیه مردم — شلیک گلوله‌های جنگی و ساچمه‌ای، استفاده از گاز اشک‌آور در فواصل نزدیک، ضرب‌وشتم با باتوم و بازداشت‌های خودسرانه — بارها از سوی نهادهای بین‌المللی مستند شده و به‌عنوان «استفاده نامتناسب و غیرقانونی از زور» شناخته شده است. چنین اقداماتی نه‌تنها ناقض قوانین داخلی بلکه نقض آشکار تعهدات بین‌المللی ایران است.
کشته شدن کودکان در اعتراضات ۱۴۰۱ پیامدهایی سنگین برای جامعه دارد:خانواده‌هایی داغدار، نسلی زخم‌خورده و آینده‌ای سرشار از بی‌اعتمادی به حاکمیت.
جامعه بین‌المللی نیز این وقایع را نشانه‌ای از جنایت‌های گسترده دانسته و خواستار تحقیقات مستقل، حقیقت‌یابی و پاسخگویی مسئولان جمهوری اسلامی شده است.
تکرار این فجایع زمانی متوقف می‌شود که روایت قربانیان زنده نگه داشته شود، مستندسازی ادامه یابد و فشار مدنی و حقوقی در سطح ملی و جهانی افزایش پیدا کند.
نام و یاد کودکان کشته‌شده نه فقط سوگی جمعی بلکه سندی از نقض سیستماتیک حقوق بشر در ایران امروز است.
نقض آشکار حقوق بشر:
جمهوری اسلامی با استفاده از گلوله‌های جنگی و ساچمه‌ای، شلیک در فاصله نزدیک، ضرب‌وشتم با باتوم، بازداشت‌های خودسرانه و شکنجه، اصول بنیادین حقوق بشر را نقض کرد. این اقدامات برخلاف تعهدات بین‌المللی ایران در قبال میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی و کنوانسیون حقوق کودک هستند؛ اسنادی که به‌صراحت بر حق حیات، آزادی بیان و آزادی تجمع مسالمت‌آمیز تأکید دارند.
اعلامیه جهانی حقوق بشر (UDHR):
ماده ۳: هر کس حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی دارد.
ماده ۵: هیچ کس نباید مورد شکنجه یا مجازات و رفتار ظالمانه و غیرانسانی قرار گیرد.
ماده ۹: هیچ‌کس نباید خودسرانه توقیف، حبس یا تبعید شود.
ماده ۱۹: هر کس حق آزادی عقیده و بیان دارد.
ماده ۲۰: هر کس حق آزادی اجتماع و تشکیل انجمن‌های مسالمت‌آمیز دارد.
میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی (ICCPR) — که ایران عضو آن است:
ماده ۶: حق ذاتی حیات که باید توسط قانون حمایت شود.
ماده ۷: منع شکنجه و رفتار غیرانسانی.
ماده ۹: حق آزادی و امنیت شخصی؛ ممنوعیت بازداشت خودسرانه.
ماده ۱۹: آزادی بیان.
ماده ۲۱: آزادی تجمع مسالمت‌آمیز.
کنوانسیون حقوق کودک (CRC) — که ایران نیز آن را پذیرفته است:
ماده ۶: حق ذاتی زندگی برای هر کودک.
ماده ۳۷: ممنوعیت شکنجه، بازداشت خودسرانه و مجازات‌های بی‌رحمانه.
ماده ۱۳ و ۱۵: حق آزادی بیان و حق تشکیل اجتماعات.
نقض اصول قانون اساسی ایران
قانون اساسی جمهوری اسلامی خود نیز چنین رفتاری را منع کرده است:
اصل ۲۲: حیثیت، جان، مال، حقوق و مسکن افراد از تعرض مصون است.
اصل ۲۳: تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ‌کس را نمی‌توان به صرف داشتن عقیده‌ای مورد تعرض قرار داد.
اصل ۲۷: تشکیل اجتماعات و راهپیمایی‌ها بدون حمل سلاح و به شرط آنکه مخل مبانی اسلام نباشد آزاد است.
اصل ۳۲ و ۳۸: بازداشت خودسرانه، شکنجه و اجبار به اعتراف ممنوع اعلام شده است.
با این حال، کشتار و بازداشت کودکان معترض نقض صریح همین اصول داخلی است که حاکمیت مدعی پاسداری از آن است.
پیامدها و ضرورت دادخواهی:
قتل کودکان و نوجوانان نه‌تنها خانواده‌ها را داغدار کرده، بلکه اعتماد عمومی به عدالت و قانون را نیز فرو ریخته است. جامعه جهانی این رفتار را مصداق «جنایت علیه بشریت» دانسته و خواستار حقیقت‌یابی و پاسخگویی مقامات جمهوری اسلامی شده است.
پیگیری حقوقی، هم در داخل و هم در نهادهای بین‌المللی، و ثبت روایت‌های قربانیان، تنها راه جلوگیری از تکرار چنین فجایعی است.
نام و یاد این کودکان سندی زنده از نقض حقوق بشر و قانون اساسی ایران است؛ سندی که تا تحقق عدالت نباید خاموش شود.



پست های ویژه

دادگاه انقلاب از 57 تا به اکنون

همانطوری که از نام دادگاه انقلاب پیداست،این دادگاه ها پس از وقوع یک انقلاب در پاره ای از کشورها تشکیل می شوند ، تا ضمن رسیدگی سریع و با شدت،...

پست های پرطرفدار