۱۴۰۴ اردیبهشت ۴, پنجشنبه

تفاهم‌نامه پلیس و آموزش‌ و پرورش ایران؛ «باز کردن پای پلیس» یا «حضور شادی‌بخش» در مدارس؟

نیروی انتظامی در مدارس برای تحمیل حجاب؛ جمهوری اسلامی به‌درستی دانش‌آموزان را تهدیدی برای بقای خود می‌بیند!
در ادامه‌ی روند امنیتی‌سازی محیط آموزش و پرورش، به‌تازگی جلسه‌ای میان احمدرضا رادان، فرمانده فراجا و تفاهم‌نامه پلیس و آموزش‌ و پرورش ایران؛ «باز کردن پای پلیس» یا «حضور شادی‌بخش» در مدارس؟ کاظمی، وزیر آموزش‌وپرورش برگزار شد که در آن، تفاهم‌نامه‌ای رسمی بین این دو نهاد امضا شد. تفاهم‌نامه‌ای که عملاً مدارس را به پادگان‌هایی برای کنترل بدن، فکر و رفتار دانش‌آموزان تبدیل می‌کند.
این سند تازه‌ترین گام در پروژه‌ای است که جمهوری اسلامی سال‌هاست دنبال می‌کند: 
خنثی‌سازی مدرسه.
اما از زمان آغاز انقلاب «زن، زندگی، آزادی»، سرعت و شدت این پروژه به‌طرز چشمگیری افزایش یافته:
– نصب دوربین برای کنترل پوشش  
– تحمیل حجاب اجباری  
– بازداشت، تهدید و پرونده‌سازی برای دانش‌آموزان معترض  
– حملات شیمیایی به مدارس دخترانه  
– اخراج و تهدید معلمان مستقل  
– تبدیل محیط آموزشی به فضای تبلیغاتی و ایدئولوژیک حکومت  
اکنون نیز با رسمی شدن حضور پلیس در مدارس، حاکمیت حتی تظاهر به آموزشی بودن مدرسه را کنار گذاشته و اما ما دانش‌آموزان پیشرو، ایستاده‌ایم.  
در انقلاب «زن، زندگی، آزادی»، دانش‌آموزان یکی از پیشتازترین نیروها بودند. ما نه‌تنها از حکومت عبور کردیم، بلکه به صدای بلند مقاومت در برابرش تبدیل شدیم:  
در خیابان فریاد زدیم، در کلاس مقاومت کردیم، مقنعه‌ها را کنار گذاشتیم، عکس‌های رهبران حکومت را پاره کردیم، آخوندها را از مدرسه بیرون انداختیم و با معلمانی که کنارمان ایستادند، متحد شدیم.  
بازداشت شدیم، مجروح شدیم، کشته دادیم — اما عقب ننشستیم.  
اعتصاب کردیم، تحریم کردیم، سکوت نکردیم.
ما ساختار مدرسه را از درون به چالش کشیدیم. و نسلی که این توان را در مدرسه نشان داد، فردا در دانشگاه به خطر بزرگ‌تری برای جمهوری اسلامی بدل خواهد شد.
مدرسه برای ما زندان نخواهد شد.  
آنها می‌خواهند مدرسه را به کارخانه‌ای برای تولید نسل مطیع تبدیل کنند، اما ما بارها نشان داده‌ایم که تسلیم‌ناپذیر هستیم.
خطاب به دانش‌آموزان سراسر کشور:  
ما با همیم، متحد، مصمم و آماده‌ی ادامه‌ی مبارزه.  
از یاد نبریم: نه پلیس، نه تهدید، نه دیوارهای بلند مدرسه نمی‌توانند جلوی نسلی را بگیرند که «آزادی» را انتخاب کرده است.
ـ این بیانیه در کانال تلگرام دانس‌آموزان انقلابی بوشهر منتشر شده است.
نیروی انتظامی در مدارس برای تحمیل حجاب؛ جمهوری اسلامی به‌درستی دانش‌آموزان را تهدیدی برای بقای خود می‌بیند!
در ادامه‌ی روند امنیتی‌سازی محیط آموزش و پرورش، به‌تازگی جلسه‌ای میان احمدرضا رادان، فرمانده فراجا و علیرضا کاظمی، وزیر آموزش‌وپرورش برگزار شد که در آن، تفاهم‌نامه‌ای رسمی بین این دو نهاد امضا شد. تفاهم‌نامه‌ای که عملاً مدارس را به پادگان‌هایی برای کنترل بدن، فکر و رفتار دانش‌آموزان تبدیل می‌کند.
این سند تازه‌ترین گام در پروژه‌ای است که جمهوری اسلامی سال‌هاست دنبال می‌کند:
خنثی‌سازی مدرسه.
اما از زمان آغاز انقلاب «زن، زندگی، آزادی»، سرعت و شدت این پروژه به‌طرز چشمگیری افزایش یافته:
– نصب دوربین برای کنترل پوشش 
– تحمیل حجاب اجباری 
– بازداشت، تهدید و پرونده‌سازی برای دانش‌آموزان معترض 
– حملات شیمیایی به مدارس دخترانه 
– اخراج و تهدید معلمان مستقل 
– تبدیل محیط آموزشی به فضای تبلیغاتی و ایدئولوژیک حکومت 
اکنون نیز با رسمی شدن حضور پلیس در مدارس، حاکمیت حتی تظاهر به آموزشی بودن مدرسه را کنار گذاشته و اما ما دانش‌آموزان پیشرو، ایستاده‌ایم. 
در انقلاب «زن، زندگی، آزادی»، دانش‌آموزان یکی از پیشتازترین نیروها بودند. ما نه‌تنها از حکومت عبور کردیم، بلکه به صدای بلند مقاومت در برابرش تبدیل شدیم: 
در خیابان فریاد زدیم، در کلاس مقاومت کردیم، مقنعه‌ها را کنار گذاشتیم، عکس‌های رهبران حکومت را پاره کردیم، آخوندها را از مدرسه بیرون انداختیم و با معلمانی که کنارمان ایستادند، متحد شدیم. 
بازداشت شدیم، مجروح شدیم، کشته دادیم — اما عقب ننشستیم. 
اعتصاب کردیم، تحریم کردیم، سکوت نکردیم.
ما ساختار مدرسه را از درون به چالش کشیدیم. و نسلی که این توان را در مدرسه نشان داد، فردا در دانشگاه به خطر بزرگ‌تری برای جمهوری اسلامی بدل خواهد شد.
مدرسه برای ما زندان نخواهد شد. 
آنها می‌خواهند مدرسه را به کارخانه‌ای برای تولید نسل مطیع تبدیل کنند، اما ما بارها نشان داده‌ایم که تسلیم‌ناپذیر هستیم.
خطاب به دانش‌آموزان سراسر کشور: 
ما با همیم، متحد، مصمم و آماده‌ی ادامه‌ی مبارزه. 
از یاد نبریم: نه پلیس، نه تهدید، نه دیوارهای بلند مدرسه نمی‌توانند جلوی نسلی را بگیرند که «آزادی» را انتخاب کرده است.

امیر پالوانه

۱۴۰۴ فروردین ۲۶, سه‌شنبه

مذاکرات ایران و آمریکا، عقب نشینی یا ضعف خامنه ای

 


علی خامنه‌ای، که پیشتر مذاکره با ترامپ را "بی‌شرافتی" و "بی‌عقلی" خوانده بود، از موضع خود عقب‌نشینی کرده و به گفت‌وگوی مستقیم با آمریکا تن داده است. ترامپ گفته است این مذاکرات مستقیم هم‌اکنون در جریان است و قرار است ادامه یابد.این تحول در شرایطی رخ می‌دهد که تنها دو ماه پیش خامنه‌ای با قاطعیت هرگونه مذاکره مستقیم با دولت ترامپ را رد کرده بود. اکنون، این چرخش آشکار در مواضع رهبر جمهوری اسلامی، نوعی عقب‌نشینی تحقیرآمیز به شمار می‌رود.

ورود دومین ناو هواپیمابر آمریکا، استقرار بمب‌افکن‌های B2 و B52 در منطقه و انتقال سامانه‌های دفاع موشکی پاتریوت از کره جنوبی به اسرائیل، نشانه‌هایی از آمادگی نظامی آمریکا برای مواجهه‌ای تهاجمی بودند و این تغییر آرایش نظامی، همان‌گونه که ترامپ تأکید کرده، جمهوری اسلامی را تحت فشار جدی قرار داد تا به گفت‌وگوهای مستقیم تن دهد. دیپلماسی قایق‌های توپ‌دار در پی ورود دومین ناو هواپیمابر ایالات متحده به منطقه، جواب داد و خامنه‌ای تن به مذاکره داد و دو ماه پیش، خامنه‌ای مذاکره با ترامپ را نه عاقلانه، نه شرافتمندانه، و نه هوشمندانه توصیف کرده بود، اما فشارهای فزاینده، از جمله تهدیدات جنگی و فشار حداکثری اقتصادی، سبب شد راهبرد جمهوری اسلامی تغییر کند.

ابتدا بحث از مذاکره غیرمستقیم مطرح شد، اما حال مشخص شده که گفت‌وگوی مستقیم در جریان است. حتی تا صبح روز دوشنبه، سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی از آمادگی برای مذاکره غیرمستقیم خبر می‌داد و آن را تصمیمی «سخاوتمندانه» و «خردمندانه» توصیف می‌کرد.

دور جدید مذاکرات بیش از آنکه نشانه‌ای از تغییر راهبرد باشد، نوعی بازتنظیم تاکتیکی از سوی هر دو طرف است.ایالات متحده در پی تثبیت وضعیت موجود و کنترل موقت برنامه هسته‌ای ایران است، بدون تعهد به احیای کامل برجام—به‌ویژه با در نظر گرفتن فضای انتخاباتی آمریکا. در طرف مقابل، جمهوری اسلامی که عملاً در تنگنای اقتصادی و منطقه‌ای گرفتار شده، به دنبال راه‌هایی برای کاهش فشار بدون پرداخت هزینه‌های سنگین در عرصه داخلی‌ست.اظهارات اخیر علی خامنه‌ای که مذاکرات را «غیرعاقلانه و غیرشرافتمندانه» توصیف کرد، با رفتار عملی دستگاه دیپلماسی‌اش در تناقض کامل است.این تناقض، یا نشانه‌ی سردرگمی در سطوح تصمیم‌گیری است یا اعترافی تلویحی به بن‌بست سیاسی و اقتصادی که گریبانگیر نظام شده است.

تنش‌های منطقه‌ای هم‌زمان فشار و فرصت برای مذاکره ایجاد کرده‌اند. در ظاهر، تهران همچنان به حمایت از گروه‌های نیابتی در منطقه ادامه می‌دهد، اما در عمل به‌دنبال کاهش درگیری مستقیم با ایالات متحده است. تحولات یمن، غزه و حتی عراق، همگی وزنه‌ای بر دوش مذاکرات هستند. جمهوری اسلامی تلاش می‌کند این حمایت‌ها را ابزار چانه‌زنی قرار دهد، در حالی که آمریکا به‌دنبال مهار آن‌هاست. در نتیجه، این بحران‌ها احتمالاً مذاکرات را از مسیر توافق جامع دور می‌کنند و آن را به سمت توافقات حداقلی و موردی هدایت خواهند کرد.

عمان همچنان یکی از معدود بازیگرانی است که توانسته اعتماد نسبی دو طرف را حفظ کند. نقش این کشور، تسهیل‌کننده‌ی گفت‌وگوست، نه تضمین‌کننده‌ی نتیجه. برای جمهوری اسلامی که از سویی با بحران مشروعیت داخلی روبه‌روست و از سوی دیگر در انزوا قرار دارد، میانجی‌گری عمان فرصتی برای خروج از بن‌بست بدون نمایش عقب‌نشینی رسمی است. اما این بار، برخلاف گذشته، نه آمریکا تمایل چندانی به احیای توافقی گسترده دارد و نه ایران ظرفیت داخلی برای اجرای چنین توافقی را. نقش عمان بیشتر در حد کاهش اصطکاک و مدیریت بحران باقی خواهد ماند، نه ساختن پل‌های جدید.

انتظارات از این مذاکرات باید واقع‌گرایانه باشد و نه ساختار تحریم‌ها به‌سادگی قابل رفع است، نه جمهوری اسلامی آمادگی تغییرات ساختاری در سیاست داخلی و خارجی خود را دارد. حتی اگر به نتایج محدود، مثل آزادسازی منابع مالی یا فروش محدود نفت برسند، تأثیر آن کوتاه‌مدت خواهد بود و تغییری در بنیان بحران اقتصادی ایجاد نمی‌کند. علی خامنه‌ای اگرچه در مواضع رسمی خود گفتگو با آمریکا را رد کرده، اما موافقت عملی با آغاز مذاکرات، نشان‌دهنده‌ی نیاز فوری نظام به تنفسی موقتی در حوزه اقتصاد است.این عقب‌نشینی پنهان، بیش از هر چیز نشان‌دهنده‌ی شکست پروژه‌ی «مقاومت اقتصادی» است که در سال‌های گذشته تبلیغ می‌شد.

این تغییر رویکرد خامنه‌ای را می‌توان با حکایتی از امام محمد غزالی مقایسه کرد؛ فقیهی که همواره علیه فرقه اسماعیلیه سخن می‌گفت تا آن‌که شبی یکی از پیروان این فرقه خنجری بر بستر او فروکوبید. پس از آن، غزالی سکوت پیشه کرد و دیگر استدلالی علیه آن‌ها نیاورد و گفت که «برهان قاطع را دیدم»؛ امروز نیز، خامنه‌ای در برابر "دیپلماسی قایق‌های توپ‌دار" آمریکا برهان قاطع دیده و عقب‌نشینی کرده است.خامنه‌ای، که تا دو ماه پیش مذاکره با ترامپ را نشانه بی‌خردی و بی‌شرفی می‌دانست، پس از اعمال فشار حداکثری آمریکا برای قطع کامل صادرات نفت ایران، به‌ویژه هشدارها به شرکای تجاری جمهوری اسلامی مبنی بر توقف مبادلات اقتصادی، دریافت که دیگر نمی‌توان با روش‌های گذشته از فشارها گریخت.

با اعزام بمب‌افکن‌های راهبردی به منطقه و حملات سنگین به حوثی‌های یمن، یکی از متحدان منطقه‌ای جمهوری اسلامی، ترامپ پیام روشنی به تهران ارسال کرد: دوره مماشات پایان یافته است و این تغییر موضع، نتیجه مستقیم تفاوت استراتژی ترامپ با رویکرد مماشات‌آمیز دولت بایدن است. در دوره بایدن، خامنه‌ای جسورتر شد، چرا که رییس‌جمهور آمریکا بارها تاکید کرده بود که قصد جنگ با جمهوری اسلامی را ندارد. همین امر موجب حملات مکرر حشد الشعبی به پایگاه‌های آمریکایی شد، بدون آن‌که واکنش متقابل جدی‌ای از سوی دولت بایدن صورت گیرد.

ما ورود ترامپ به کاخ سفید، شرایط را تغییر داد و برخلاف بایدن، ترامپ همزمان با فشار نظامی، خواهان توقف کامل برنامه هسته‌ای، تعطیلی برنامه موشکی و پایان حمایت تهران از گروه‌های نیابتی نظیر حزب‌الله، حماس، حوثی‌ها و شبه‌نظامیان عراق شد. این مطالبات برای خامنه‌ای بسیار دشوار است، چرا که او تاکنون مذاکره درباره توان موشکی را غیرممکن اعلام کرده و حضور منطقه‌ای را بخشی از سیاست دفاعی نظام دانسته است.

خامنه‌ای حالا وارد مرحله‌ای شده که مذاکره مستقیم با آمریکا را پذیرفته، آن‌هم در شرایطی که خواسته‌های طرف مقابل، نه به محدودسازی بلکه به تعطیلی کامل برنامه‌های راهبردی جمهوری اسلامی معطوف است و این نوع مذاکره، از نگاه ترامپ، نه توافقی محدود مانند برجام، بلکه نوعی تسلیم و از موضع دیکته کردن است.

پیش از این، ترامپ بارها اعلام کرده بود که توافق هسته‌ای گذشته به‌درد نمی‌خورد، چرا که به جمهوری اسلامی اجازه داد با بهره‌گیری از اموال آزاد شده از سوی دولت اوباما، به حمایت‌های منطقه‌ای خود ادامه دهد. اکنون، با بازگشت ترامپ و رویکرد سخت‌گیرانه‌اش، جمهوری اسلامی با انتخابی دشوار روبرو شده است: یا تسلیم کامل، یا مواجهه با گزینه نظامی. در نهایت، هرچند خامنه‌ای در ظاهر بر حفظ عزت نظام پافشاری می‌کند، اما واقعیت صحنه، آن‌گونه که ترامپ نشان داده، حاکی از عقب‌نشینی‌ جدی و تحقیرآمیز خامنه‌ای است. این چرخش، شاید مهم‌ترین تحول دیپلماتیک جمهوری اسلامی در سال‌های اخیر باشد.

خامنه‌ای می خواست مذاکرات پنهانی باشد اما ترامپ آن را علنی کرد. خامنه‌ای نشان داد به جای گوش سپردن به مطالبات مردم خود و حتی به جای گوش دادن به خواسته پزشکیان رییس جمهور نظام برای مذاکره؛ وقتی تغییر راهبرد می‌دهد که پای فشار و زور یک رهبر خارجی در میان باشد.

امیرپالوانه.

۱۴۰۴ فروردین ۱۸, دوشنبه

قطعنامه شورای حقوق‌بشر؛ تمدید ماموریت گزارشگر ویژه و هیات حقیقت‌یاب برای ایران

 


شورای حقوق‌بشر سازمان ملل در پایان ۵۸مین نشست سالانه خود در ژنو با صدور قطعنامه‌ای ضمن محکومیت نقض حقوق‌بشر در ایران، ماموریت گزارشگر ویژه و هیات حقیقت‌یاب مستقل برای نقض حقوق‌بشر در ایران را برای یک سال دیگر تمدید کرد. این قطعنامه با ۲۴ رای موافق در مقابل ۸ رای مخالف تصویب شد.

در این قطعنامه، شورا ضمن محکومیت «نقض سیستماتیک حقوق‌بشر در ایران»، از جمهوری‌اسلامی خواسته است با پایان‌دادن به بحران مصونیت از مجازات ساختاری عاملان جنایت، همکاری کامل با گزارشگر ویژه و هیات حقیقت‌یاب مستقل سازمان ملل برای بررسی نقض حقوق‌بشر در ایران، را تضمین کند.

شورا در قطعنامه خود تاکید کرده «مصونیت ساختاری» که جمهوری‌اسلامی به مسئولان و کارگزاران سرکوب و عاملان جنایت علیه مردم اعطا کرده، زنجیره خشونت را تقویت و حق دادخواهی قربانیان را نقض می‌کند.

متن این قطعنامه را کشورهای ایسلند، آلمان، مقدونیه شمالی، جمهوری مولداوی، بریتانیا و ایرلند شمالی تنظیم کرده‌ و جمعه اول فروردین، به دبیرخانه شورا ارائه دادند و در جریان رای‌گیری برای این قطعنامه چند کشور در موافقت و مخالفت با متن آن صحبت کردند و در این نشست، نمایندگان کشورهای مختلف از جمله ایسلند، اسپانیا، بلژیک، برزیل و سوئیس نسبت به افزایش اعدام‌ها، سرکوب آزادی بیان، نقض حقوق زنان و دختران و فشار بر اقلیت‌های مذهبی و قومی در ایران ابراز نگرانی کردند و خواستار همکاری بیشتر جمهوری اسلامی با نهادهای حقوق بشری شدند

نماینده بلژیک افزایش اعدام‌ها و محدودیت‌ها علیه آزادی‌های مدنی را نگران‌کننده توصیف کرد.

نماینده برزیل نیز بر لزوم پایان فشارها بر جامعه بهائی و تقویت مشارکت زنان در جامعه تأکید کرد.

نماینده سوئیس ضمن حمایت از پیش‌نویس قطعنامه، خواستار تمدید ماموریت هیئت حقیقت‌یاب سازمان ملل در مورد سرکوب معترضان در ایران شد.

نماینده کاستاریکا نیز در این نشست گفت که نقض حکومتی حقوق بشر در ایران به وضعیت هشداردهنده رسیده است.

در مقابل، نماینده جمهوری اسلامی، پرداختن این شورا به وضعیت حقوق بشر در ایران را «هدر دادن منابع» دانست و خواستار تمرکز بر وضعیت غزه شد.

در متن قطعنامه، شورای حقوق‌بشر ضمن ابراز نگرانی از «نقض طیف گسترده‌ای از حقوق مدنی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی» در ایران، به‌ویژه بر سرکوب شدید زنان، اقلیت‌های اتنیکی و مذهبی و نیز افزایش مداوم اعدام‌ها تمرکز کرده است.

این شورا، استفاده ابزاری از مجازات اعدام برای ایجاد هراس عمومی و سرکوب سیاسی را محکوم کرده و هشدار داده است که رویکرد تنبیهی جمهوری‌اسلامی، از جمله صدور احکام مرگ برای جرایمی که به گفته شورا «هرگز به سطح جدی‌ترین جنایت‌ها نمی‌رسند»، مصداق نقض جدی قوانین بین‌المللی است.

بر اساس قوانین بین‌‌المللی، جدی‌ترین جنایاتی که می‌توان برای مرتکبین آن حکم اعدام صادر کرد، جنایاتی است که متضمن فتل عمد باشد.

بر اساس این قطعنامه، سرکوب‌ سیستماتیک آزادی بیان و تجمع‌های اعتراضی، آزار روزنامه‌نگاران و کارکنان رسانه، محدودسازی مدافعان حقوق‌بشر و فعالان مدنی، و اعمال خشونت و تبعیض چندجانبه علیه اقلیت‌ها، از مهم‌ترین مصادیق نقض مداوم حقوق‌بشر در ایران شناخته شده است.

امیرپالوانه.